فال شب یلدا

مطالب جالب مطالب جالب | اشعار زیبا

  • نویسنده موضوع Vana~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 174
  • بازدیدها 1,827
  • کاربران تگ شده هیچ

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,223
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #161
«حرف را باید زد !
درد را باید گفت !
سخن از مهر من و جور تو نیست .
سخن از
متلاشی شدن دوستی است،
و عبث بودن پندار سرور آور مهر»
― حمید مصدق
 

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,223
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #162
مَـن هَمـونم کهِ
تَمـامَم شدهِ وَقفِ دِلِ تُـــــو
صدایت میکنم با عشق
جوابم میدهی با جان
همین جان گفتنت عشقم
هوایی میکند دل را...
 

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,223
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #163
آخرین خبر/چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
ز تو دارم این غمِ خوش به جهان ازا ین چه خوشتر
تو چه دادیَم که گویم که از آن به‌اَم ندادی
چه خیال می‌توان بست و کدام خواب نوشین
به از این درِ تماشا که به روی من گشادی
تویی آن که خیزد از وی همه خرمی و سبزی
نظرِ کدام سروی؟ نفسِ کدام بادی؟
همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتی
همه رنگی و نگاری مگر از بهار زادی
ز کدام ره رسیدی ز کدام در گذشتی
که ندیده دیده رویت به درونِ دل فتادی
به سرِ بلندت ای سرو که در شبِ زمین‌کن
نفسِ سپیده داند که چه راست ایستادی
به کرانه‌های معنی نرسد سخن چه گویم
که نهفته با دل سایه چه در میان نهادی
هوشنگ ابتهاج
 

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,223
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #164
فراموشم نکن

یکم گاهی منو یادآوری کن...
بازم تو عشقمون افشاگری کن...
صدام کن لااقل تنها که میشی، منو رو تخت رویات بستری کن...
ببین تنها نشستم پیش چشمات...
بیا با ناز چشمات دلبری کن...
غرورم توی تنهاییم شکسته...
بشین بازم کنارم سروری کن...
همش جنگه میون اشک وچشمام...
بیا با بوسه ای رزم آوری کن...
ببین سازم صداش ناکوکه انگار، بیا تصنیف عشقو رهبری کن...
بازم دلتنگیام آتیش گرفته...
فقط گاهی منو یاد آوری کن

«نیما شریعتی»
 

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,483
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #165
در انتظار تو میمیرم و در این دم آخر
دلم خوش است که دیدم به خواب گاه به گاهت
شهریار
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,483
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #166
من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمی‌دانست و خود را می‌ستود

من همی کَندم نه تيشه، کـوه را
عشـــق شيرين می‌کند اندوه را
هوشنگ ابتهاج
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,483
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #167
در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند
هر چه فریادش، جوابش را نمی پرداختند

داد میزد خوانده ام هفتاد سال، هرشب نماز
پس چه شد اینک ثواب ِآن همه رازونیاز

یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات
تا شود اینگونه حالت، این جهنم خانه ات

گفت من در طول عمرم گر زدم یک تهمتی.
ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا کن رحمتی

آن ندا گفتا همانکس که زدی تهمت براو
طفلکی هفتاد سال، جمع کرده بودش آبرو
ناشناس
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,483
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #168
شرحِ حالمان بدونِ یار:
بی تو آوارم و بر خویش فرو ریخته‌ام
ای همه سقف و ستون و همه آبادیِ من
حسین‌ منزوی ‌ ‌ ‌‌‌‌
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,483
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #169
روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید؛
همه را م**س.ت و خراب از مِی انگور کنید..

مزد غســـــال مرا ســیر شــراب‌ش بدهید؛
م**س.ت م**س.ت از همه جا حال خراب‌ش بدهید..

بر مَـــزارم مـــگذارید بیـــاید واعــــظ؛
پیر میخــــانه بخواند غـــزلـی از حافـــظ..


جای تلقین به بالای ســـرم دف بزنید؛
شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید..

روز مرگم وسط سینه‌ی من چاک زنید؛
انـدرون دل من یک قلمــــه تـاک زنید..

روی قبرم بنویسید وفادار برفت،
آن جگر سوخته‌ی خسته از این دار برفت!
وحشی بافقی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : اِنزوا؛

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,223
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #170
گاهی وقت‌ها حرفی برای گفتن نداریم و سکوتی سنگین به وسعت اقیانوس بین ما گسترده شده . اما من موفق می شوم از آن بگذرم و آن طرف اقیانوس تورا در آغوش بگیرم.
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا