فال شب یلدا

مطالب جالب مطالب جالب | اشعار زیبا

  • نویسنده موضوع Vana~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 174
  • بازدیدها 1,833
  • کاربران تگ شده هیچ

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,483
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #41

اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت
چه کنم که سیر دیدن نتوان رخ نکویت

همه روز گرد کویت همه شب بر آستانت
غرضی جز این ندارم که نظر کنم به رویت

پس ازین به دیده خواهم به طواف کویت آمد
که بسود تا به زانو قدمم به جستجویت

به وفا که در پذیری که من از پی وفایت
دل خون گرفته کردم خورش سگان کویت

خردو ضمیر و هوشم، دل و دیده نیز هم شد
ز همه خیال خالی به جز از خیال رویت

من اگر نمی توانم حق خدمت زیادت
کم ازین که جان شیرین بدهم در آرزویت

ز نسیم جانفزایت دل مرده زنده گردد
ز کدام باغی ای گل که چنین خوش است بویت

به تن چو تار مویت نهی ار دو صد جهان غم
ندهم به هیچ حالی دو جهان به تار مویت

پس ازین چه جای آنت که ز حال خود بگویم
که فسانه گشت خسرو به جهان ز جستجویت
امیر خسرو دهلوی
 
امضا : اِنزوا؛

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,236
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #42
ترانه ای بخوان
از انتشار سپید
شکوفه های بادام
پشت دیوار
باغی مخفی
تا بیداری بابونه و بیدمشک
تا نبض تند شعرهام…
ترانه ای بخوان
که آرام شعله بگیرد
دیوانگی صدات
در شیب کند خنده هام
تب سرد چشم هایی
را بخوان
که آسمان درو می کنند
از گونه های گندمزار
آنگاه که ارمغان برد
لبخند اشکی را
به غربت آشنای چشمی
که تنها بازمانده ی اشتیاقی عظیم است
ترانه ای بخوان
که خبر آورده اند
توکاهای باغ
عاشق ترین درخت
به سینه ی رود بخشید
گردن آویزی از سکوت
و بوسید
دست تبر را ….

فاطمه یاراحمدی (روشنا)
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Seta~

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,236
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #43
شعر وصل فروغ فرخزاد
آن تیره مردمکها ، آه
آن صوفیان سادهٔ خلوت نشین من
در جذبهٔ سماع دو چشمانش
از هوش رفته بودنددیدم که بر سراسر من موج می زند
چون هرم سرخگونهٔ آتش
چون انعکاس آب
چون ابری از تشنج بارانها
چون آسمانی از نفس فصلهای گرم
تا بی نهایت
تا آن سوی حیات
گسترده بود اودیدم که در وزیدن دستانش
جسمیّت وجودم
تحلیل می رود
دیدم که قلب او
با آن طنین ساحر سرگردان
پیچیده در تمامی قلب منساعت پرید
پرده به همراه باد رفت
او را فشرده بودم
در هالهٔ حریق
می خواستم بگویم
اما شگفت را
انبوه سایه گستر مژگانش
چون ریشه های پردهٔ ابریشم
جاری شدند از بن تاریکی
در امتداد آن کشالهٔ طولانی ِ طلب
و آن تشنج ، آن تشنج مرگ آلود
تا انتهای گمشدهٔ من
دیدم که می رهم
دیدم که می رهم
دیدم که پوست تنم از انبساط عشق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Seta~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
13,119
پسندها
33,619
امتیازها
96,874
مدال‌ها
70
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #44
به کویت آمدیم و آرزوی ما نشد حاصل
ز کویت می‌رویم اینک، هزاران آرزو با ما

- هلالی جغتایی | شـــعر
 
امضا : Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
13,119
پسندها
33,619
امتیازها
96,874
مدال‌ها
70
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #45
چون چشم ترم دیدی، لب بر لب خشکم نِه
آن شربت هجران را تلخی به شکر بشکن...

- سیف فرغانی | شـــعر
 
امضا : Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
13,119
پسندها
33,619
امتیازها
96,874
مدال‌ها
70
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #46
گفته بودی که شوم م**س.ت و دو بوست بدهم
وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک

- حافظ | شـــعر
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
13,119
پسندها
33,619
امتیازها
96,874
مدال‌ها
70
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #47
خواهم كه به خلوتكده ای از همه دور
من باشم و من باشم و من باشم و من

- مهدی اخوان ثالث | شـــعر
 
امضا : Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
13,119
پسندها
33,619
امتیازها
96,874
مدال‌ها
70
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #48
آن کس که تو را دارد، از عیش چه کم دارد؟
وان کس که تو را بیند، ای ماه چه غم دارد؟

- مولانا | شـــعر
 
امضا : Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
13,119
پسندها
33,619
امتیازها
96,874
مدال‌ها
70
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #49
مرا هنگام رفتن در بغل کردی ولی این کار
دقیقا مثل بسم الله یک قصاب میماند

- حسین جعفری | شـــعر
 
امضا : Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
13,119
پسندها
33,619
امتیازها
96,874
مدال‌ها
70
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #50
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

- عماد خراسانی | شـــعر
 
امضا : Vana~

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا