• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان بی‌صدا گریه کن | ملیکا یکتا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Melika_R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 244
  • کاربران تگ شده هیچ

Melika_R

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/6/24
ارسالی‌ها
20
پسندها
20
امتیازها
40
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
#بی_صدا_گریه_کن
#پارت_هجدهم
+ تینا؟
هم‌زمان که چمدانم را می‌بندم، می‌گویم:بله خانم‌جان؟
+ سبحان زنگ زد گفت الان میاد که وسایلت رو ببره بزاره توی خونه..گفت خودت هم باهاش بری..
- چرا برم؟
+ گفت مثل این‌که می‌خواد ببرتت هواخوری..به‌نظرم برو باهاش..این چند وقت همش خونه بودی..تنوع میشه برات
- چشم
با صدای آیفون هول می‌شوم و به سمت کمدم پناه می‌برم..
سبحان بعد از کمی احوال پرسی با خانم‌جان وارد اتاق می‌شود..
- سلام آقا سبحان
+سلام..چرا هنوز آماده نیستی؟
- آماده‌ام..وایسید چادرم رو سرم کنم..میام
+من میرم چمدونت رو میزارم توی ماشین..خودت هم زود بیا.
- چشم
با عجله چادرم را می‌پوشم و از اتاق خارج می‌شوم
- خانم‌جان..من دارم میرم..چیزی لازم ندارید؟
+ نه مادر..خدا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا