«از سفر و درد بازگشتم، عشق من، به صدای تو، به دست تو بر فراز گیتار، به آتشی که به بوسه پاییز را میپژمراند، به گردش شب در آسمان، برای همه آدمیان نان و غرور میطلبم، زمین برای زارع بیفرجام، که کس را امید باز ایستادن خون یا طنین آوازم نیست. اما به عشق توام جز مرگ گریزی نخواهد بود.»
صد غزل عاشقانه /پابلو انرودا