«باید باقی عمرم را با این مردم نکبت سر کنم. وای خدا، همهشان مخرج داشتند و اندام تولیدمثل و دهان و زیربغل. آنها میریدند، مزخرف میگفتند و در حد گه اسب ابله بودند.»
ساندویچ ژامبون /چارلز بوکوفسکی
«البته، آدمهای خوب زیادی بودند که در خیابان میخوابیدند. آنها آدمهای احمقی نبودند، فقط مناسب نظامِ این دنیا نبودند. در این دنیا اگر میتوانستی در رختخواب خودت بخوابی، شاهکار کرده بودی.»
عامه پسند /چارلز بوکوفسکی
«آه ماریا، ماریای فراموشکار، هیچکس هرگز تو را اینطور که من دوست دارم دوست نخواهد داشت. شاید هر وقت توانستی مقایسه کنی، بفهمی و بیندیشی، تا پایان عمر به خودت بگویی: هیچکس، هیچکس هرگز مرا اینچنین دوست نداشته است.»
زنده باد عشق /آلبرکامو
«تنها نگرانِ این بودم که به جستوجوی تو در دورترین کوچهٔ دنیا به خانهات برسم و تو به جستوجویم رفته باشی چه غمبار وقتی نمیدانی گم کردهای یا گم شدهای»
اسب من /معین دهاز
«ای که پلکهایت به جانب نیستی پَر میکشد: رفیق نیمهراه مباش. چون در این لحظه چنان دور خواهی شد که باید پُرسان همه خاک پشت سر گذارم از برای دانش اینکه تو باز خواهی گشت یا به مرگم خواهی سپرد»
صد غزل عاشقانه /پابلو انرودا