چیزهایی هست خیلی بدتر از تنهایی.
اما سالها طول میکشد تا این را بفهمی
وقتی هم که آخر سر میفهمیاش،
دیگر خیلی دیر شده.
و هیچچیز بدتر از
خیلی دیر نیست.
مرگم نگرانم نمیکند
نگرانیام از همسرم است
که بعد از من با این تلنبار هیچ تنها میماند
میخواهم به او بفهمانم که
تمام شبهایی که کنارش خوابیدم
حتا تمام آن جروبحثهای بیسر و ته
همه برایم باشکوه بودند.