متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مطالب جالب مطالب جالب | قطعه‌های کتاب

  • نویسنده موضوع Vana~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 717
  • بازدیدها 4,994
  • کاربران تگ شده هیچ

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,294
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • #681
•زندگی یه سریال بی‌پایان از مشکلاته. راهکارِ یک مشکل صرفا به خلق یکی دیگه منجر میشه.
 
امضا : Seta~
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
12,999
پسندها
33,504
امتیازها
96,874
مدال‌ها
69
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #682
خوب می‌دانست که فقط عاشق او بوده و کس دیگری غیر از او را دوست نداشته و خودش هم محبوب کسی جز او نبوده. می‌دانست که آن زن یگانه عشقش بوده و هیچ‌چیز نمی‌تواند این حقیقت را تغییر بدهد.

-صفحه ۱۴۷-
 
امضا : Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
12,999
پسندها
33,504
امتیازها
96,874
مدال‌ها
69
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #683
می‌دانست که آن زن او را مانند چیز مزاحم و بی‌مصرفی ول کرده، هرگز دستی به طرفش دراز نکرده یا کلمه‌ای برایش ننوشته تا بتواند دوباره سر بلند کند. اعتراف نکرده که رفتارش درست نبوده. ننوشته که اشتباه کرده. ننوشته که مرد بهتر از بوده. یا آن‌که ترک کردن مرد از اشتباهات زندگی‌اش بوده و در نهان افسوس می‌خورد. می‌دانست که زن تا چد مغرور است و نمی‌تواند بگوید که دوازده سال آزار دیده و حالا قرار است بمیرد.

-صفحه ۱۴۷-
 
امضا : Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
12,999
پسندها
33,504
امتیازها
96,874
مدال‌ها
69
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #684
نمی‌خواست گریه کند و برای آن‌که جلو اشک‌هایش را بگیرد، سعی می‌کرد به هرچیزی فکر کند غیر از او، به هرچیزی.

-صفحه ۱۴۷-
 
امضا : Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
12,999
پسندها
33,504
امتیازها
96,874
مدال‌ها
69
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #685
دلیلی ندارد به خودش دروغ بگوید. عشق رمانتیک پر از شور و حال است، اما حیف که دیری نمی‌پاید.

-صفحه ۱۴۸-
 
امضا : Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
12,999
پسندها
33,504
امتیازها
96,874
مدال‌ها
69
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #686
هلنا فقط اشک می‌ریزد.
اشک. اشک. اشک.

-صفحه ۱۴۸-
 
امضا : Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
12,999
پسندها
33,504
امتیازها
96,874
مدال‌ها
69
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #687
حقیقت این است که از پا درآمده. از پا درآمده.

-صفحه ۱۴۹-
 
امضا : Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
12,999
پسندها
33,504
امتیازها
96,874
مدال‌ها
69
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #688
گریه می‌کند، چون بالاخره به پی‌یر تلفن کرد. همیشه شماره‌ی تلفنش را یک‌جوری پیدا کرده بود و چندبار هم پیش آمده بود که ده رقمی که او را از پی‌یر جدا می‌کرد بگیرد، صدایش را بشنود و با عجله گوشی را بگذارد. حتی یک‌بار او را تمام روز تعقیب کرده بود، چون می‌خواست بداند کجا زندگی می‌کند، ماشینش چیست، کجا کار می‌کند، چطور لباس می‌پوشد و آیا چیزی از چهره‌اش پیداست. زنش را هم تعقیب کرده بود. باید اعتراف می‌کرد که قشنگ و باطراوت است و از پی‌یر بچه دارد.

-صفحه ۱۴۹-
 
امضا : Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
12,999
پسندها
33,504
امتیازها
96,874
مدال‌ها
69
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #689
اشک می‌ریزد، آن هم به دلایل بی‌شماری که
نمی‌خواهد به آن‌ها فکر کند.

-صفحه ۱۴۹-
 
امضا : Vana~

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
12,999
پسندها
33,504
امتیازها
96,874
مدال‌ها
69
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #690
تمام زندگی‌اش مثل فیلم از پیش چشمش می‌گذرد.
پس برای محافظت از خودش به خودش می‌گوید گریه می‌کنم، چون از این کار لذت می‌برم، همین و بس.

-صفحه ۱۵۰-
 
امضا : Vana~

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 4)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا