مطالب جالب مطالب جالب | قطعه‌های کتاب

  • نویسنده موضوع eva~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 844
  • بازدیدها 13,800
  • کاربران تگ شده هیچ

eva~

کاربر قابل احترام + ارشد بازنشسته
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
26/1/22
ارسالی‌ها
13,461
پسندها
29,376
امتیازها
96,874
مدال‌ها
70
سن
17
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #691
به من لبخند زد. و گفت: «مطمئناً اولین‌بار است که
قبل از تو سر قرار آمده‌ام. می‌بینی که نباید ناامید شد.»

-صفحه ۱۵۰-
 
امضا : eva~

eva~

کاربر قابل احترام + ارشد بازنشسته
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
26/1/22
ارسالی‌ها
13,461
پسندها
29,376
امتیازها
96,874
مدال‌ها
70
سن
17
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #692
برخلاف سابقش که زنی پرشور و سرزنده به‌نظر می‌آمد، کاملاً تسلیم می‌نمود. چشم از من برنمی‌داشت‌ می‌خواست با او حرف بزنم. می‌خواست ساکت شوم. دائم به من لبخند می‌زد. می‌خواست دوباره ببیندم و من دست و پایم را گم کرده بودم و دودل بودم که سیگار بکشم یا نه، بازویش را بگیرم یا نه.

-صفحه ۱۵۰-
 
امضا : eva~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته سرگرمی + عکاس انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/7/23
ارسالی‌ها
2,141
پسندها
5,551
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #693
هنوز از نگاه کردن به او شرم داشتند اما با این‌همه وجودشان از احساس به او پر بود.

-
 
امضا : اِنزوا؛
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] eva~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته سرگرمی + عکاس انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/7/23
ارسالی‌ها
2,141
پسندها
5,551
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #694
تاد کرخت و بی‌حس نشسته بود و چشمانش را به زمین دوخته بود.
 
امضا : اِنزوا؛
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] eva~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته سرگرمی + عکاس انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/7/23
ارسالی‌ها
2,141
پسندها
5,551
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #695
احساس مردی را داشت که پای چوبه‌ی دار می‌رود.
 
امضا : اِنزوا؛
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] eva~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته سرگرمی + عکاس انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/7/23
ارسالی‌ها
2,141
پسندها
5,551
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #696
صبح روز بعد، صبحی سرد و غم‌انگیز بود.
یک روز زمستانیِ غم‌بار با تندبادهای تلخ و تند و سوزناک.
 
امضا : اِنزوا؛
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] eva~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته سرگرمی + عکاس انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/7/23
ارسالی‌ها
2,141
پسندها
5,551
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #697
ناکس گفت: «تو که جدی فکر نمی‌کنی کار پدرش...»
تاد فریاد کشید: «نه با اسلحه! خدا لعنتش کنه. حتی اگه اون ماشه رو هم نکشیده باشه، باز هم خودش اون رو کشت...»
 
امضا : اِنزوا؛
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] eva~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته سرگرمی + عکاس انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/7/23
ارسالی‌ها
2,141
پسندها
5,551
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #698
«گاه او به من کفایت می کرد برای سرمستی وصف ناپذیرم اگر چشمان عالمی حتی نسبت به من کور می شد.»
سلوک /محمود دولت آبادی
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته سرگرمی + عکاس انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/7/23
ارسالی‌ها
2,141
پسندها
5,551
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #699
«چیز اشتیاق‌برانگیزی وجود نداشت. اشتیاق یا در همان فراق نهفته بود یا وجود نداشت. اشتیاق یا در همان نگاه اول نهفته بود یا اصلاً وجود نداشت. اشتیاق یا شعور بی‌واسطه‌ی رابطه بود یا اینکه اصلا هیچ چیز نبود.»
عاشق /مارگریت دوراس
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته سرگرمی + عکاس انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/7/23
ارسالی‌ها
2,141
پسندها
5,551
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #700
«از نیازهای دوران کودکی هیچ نیازی را سراغ ندارم که مانند نیاز به محافظت از سوی پدر نیرومند باشد.»
تمدن و ملامت های آن /فروید
 
امضا : اِنزوا؛

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
32
بازدیدها
1,158
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
229
پاسخ‌ها
28
بازدیدها
387
پاسخ‌ها
5
بازدیدها
171
پاسخ‌ها
5
بازدیدها
188

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 1)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا