مطالب جالب مطالب جالب | قطعه‌های کتاب

[eva~]

یا من، بد شعر می‌گفتم
یا طوطی، بهتر از من شعر می‌خواند
یا او، معمولی‌ترین زنِ دنیا بود.

 

[eva~]

یک‌سال از عمرم را
فقط با شعرهایی که برای او گفتم
عوض کردم
ارزشش را داشت...

 

[eva~]

از دور
به آتشفشان می‌ماند
این کوهِ یخِ بزک کرده.

 

[eva~]

من
سرمازده
از فتحِ او می‌آیم.

 

[eva~]

گف: انتظار نداشته باش وقتی شعری برایم می‌گویی
نظری درباره‌ی آن داشته باشم.

 

[eva~]

گفت:
وقتی با تو حرف می‌زنم
-همان حرف‌های روزمره-
اگر ناگهان شعری به ذهنت برسد
و بخواهی چند ثانیه بنویسی‌اش تا فراموش نکنی
سرد می‌شوم
احساس می‌کنم به من توجه نمی‌کنی.

 

[eva~]

چطور توانستی کاری کنی
که به‌جای دوّم شخصِ مفردِ عاشقانه
دوّم شخصِ جمعِ عاقلانه، صدایت کنم؟

 

[eva~]

تو
با ضمیرها بازی می‌کنی
با شخص، کاری نداری.

 

[eva~]

آنقدر درگیر من بوده‌ای
که بعد از رفتنم
باید تا آخرِ عمر
تظاهر کنی عاشقِ کسانِ دیگری
تظاهر کنی
عاشقانه کنارشان می‌خوابی
تظاهر کنی
عاشقِ من شدنت، اشتباه بود
تظاهر کنی
من، لیاقتِ عشقِ تو را نداشتم
و به من دروغ بگویی:
من دروغ می‌گویم و...
خودت می‌دانی
هیچکدامِ این‌ها واقعیّت ندارد.

 

[eva~]

تو
تا آخرِ عمر
دچارِ من خواهی بود
و تظاهر می‌کنی
نیستی.