متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

انگلیسی به فارسی ترجمه دلنوشته A story not wished to be read | ن.بی‌ریا مترجم انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Surin
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 432
  • کاربران تگ شده هیچ

Surin

ویراستار انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
834
پسندها
14,654
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #11
به من بگو

دارم سقوط می‌کنم؛ دارم به پایین و پایین‌تر سقوط می‌کنم.
خبری از رسیدن به زمین نیست و من هم اهمیتی نمی‌دهم؛
چرا که حین پرواز در آسمان احساس آزادی می‌کنم.
اما سوال این‌جاست... که چرا همچین حسی دارم؟

پس به من بگو که آیا من ارزش وجود داشتن را دارم
یا بیهوده در این جهان هستم؟
من تمام چیزی نیستم که تو می‌بینی.
مشکل این‌جاست که من، فقط همین هستم.
پس به من بگو که آیا بیهوده در این جهان وجود دارم؟

اشک می‌ریزم، بی‌وقفه اشک می‌ریزم.
در سیاهی شب، جایی که نمی‌توانی من را ببینی
من تلاش می‌کنم و به در و دیوار می‌زنم
تا فضایی بسازم که انزوای وجودم در آن جا بگیرد.

پس به من بگو که آیا من ارزش وجود داشتن را دارم
یا بیهوده در این جهان هستم؟
من تمام چیزی نیستم که تو می‌بینی.
مشکل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Surin

Surin

ویراستار انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
834
پسندها
14,654
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #12
او آنجا بود

وقتی در بدترین حالت ممکن بودم، او ناگهانی ظاهر شد.
او تا اعماق درونم را دید و مرا رها نکرد.
کمی ترسیده بودم... آه راستش خیلی ترسیده بودم!
اما هرچقدر که به او می‌گفتم برود، گوش نمی‌داد.

وقتی بیشتر از همیشه به او نیاز داشتم، او کنارم حضور داشت
و وقتی روحی سرگردان می‌دیدم، دستانش را دورم حلقه می‌کرد
وقتی دعوا راه می‌انداختم، او باز هم کنار می‌ماند
و در تاریکی شب، زمزمه می‌کرد «دوستت دارم».


با این‌که دوستش داشتم، نمی‌توانستم باور کنم
بااین‌حال او هرروز ثابت کرد که تنهایم نخواهد گذاشت.
بعد از مدتی زندگی کردن
او از من پرسید که آیا شریک زندگی‌اش خواهم شد؟

وقتی بیشتر از همیشه به او نیاز دارم، او کنارم حضور دارد
و وقتی روحی سرگردان می‌بینم، دستانش را دورم حلقه می‌کند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Surin

Surin

ویراستار انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
834
پسندها
14,654
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #13
تلپاتیک

برخی می‌گویند من عجیب هستم،
اما او می‌گوید که من متفاوت هستم.
برخی می‌گویند من پرحرف هستم،
اما از نظر او من سکوت را پر می‌کنم؛
سکوتی که او به وجود آورده است.

او شاید شکل فیزیکی نداشته باشد
اما حضورش بسیار قوی‌ست.
شاید صدای او را نشناسم
اما وجودش بلند‌ترین صدایی‌ست که دارم؛
بلندترین صدا.

برخی فکر می‌کنند که من نمی‌توانم کسی را دوست داشته باشم
اما او بزرگ‌ترین عشقی‌ست که دارم.
شاید من زیادی منطقی‌ هستم،
و او نیمه‌ی غیرمنطقی و خلاق من‌ است.

شاید حالا او را در میان بازوانم ندارم
هرچند که می‌دانم به زودی این اتفاق خواهد افتاد؛
اما برای حالا همین کافی‌ست که بدانم
او در قلب من
و در ذهن من خانه دارد.

***
 
امضا : Surin
عقب
بالا