دنباله دار با کدومش خاطره داری؟

  • نویسنده موضوع Darya.p
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 75
  • بازدیدها 2,673
  • کاربران تگ شده هیچ

بانوی بی نشان

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
15/9/18
ارسالی‌ها
14
پسندها
1,083
امتیازها
6,223
سطح
0
 
  • محروم
  • #41
دانشگاه
دبیرستان
مدرسه
بچگی
 
امضا : بانوی بی نشان

sʰᵃᵈⁱ

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/8/18
ارسالی‌ها
183
پسندها
3,631
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • #42
دبیرستان
 
امضا : sʰᵃᵈⁱ

شَفَــق

عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
29/10/18
ارسالی‌ها
1,514
پسندها
59,933
امتیازها
63,073
مدال‌ها
27
سن
22
سطح
43
 
  • #43
بگم آبروم میره که
.
.
.
.
با جومونگ و سوسانو بازی کردن خودمو دخترعمه هام خییییییییلیییییی خاطره دارم دیگه ادامه نمیدم واقعن خاطره نابودیه
 
امضا : شَفَــق

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,445
پسندها
64,937
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
24
سطح
43
 
  • #44
دبیرستان
 
امضا : Nyx

آقای گودرزی

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
23/8/18
ارسالی‌ها
3,584
پسندها
47,986
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
سن
22
سطح
39
 
  • #45
همشون جز دانشگاه
 

فاطمه عبدالهی

نویسنده برتر + مدیر بازنشسته
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/9/18
ارسالی‌ها
2,725
پسندها
33,248
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
سطح
35
 
  • #46
مدرسه
 

zahra.a.83

رفیق جدید انجمن
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/11/18
ارسالی‌ها
41
پسندها
920
امتیازها
7,913
سطح
0
 
  • #47
مدرسه
 
امضا : zahra.a.83

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
9/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
20,798
امتیازها
74,773
مدال‌ها
7
سطح
7
 
  • #48
مَدرِسِ​
 
امضا : AiLiN_R

Adrian

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
13/8/18
ارسالی‌ها
123
پسندها
2,549
امتیازها
14,063
مدال‌ها
10
سطح
12
 
  • #49
جوجه بازی:|
بچه بودم با دوستام جوجه بازی میکردیم.
 
امضا : Adrian

..TaraɲΘm..

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
29/3/18
ارسالی‌ها
759
پسندها
11,578
امتیازها
38,673
مدال‌ها
22
سن
23
سطح
21
 
  • #50
1_6_.jpg


دبیرستان
خوابگاه (یه سال عشقی رفتم، انقد خوب بود؛ البته همون سال که هفتم بودم بهار زلزله اومد ،خوابگاهشم که کلنگی؛ از اون به بعد مثل بز می‌ترسیدیم از خوابگاه، بعضی شبا میومدیم تو حیاط می‌خوابیدیم ^_^ بعد نصفه شب با احساس پاهای ملخ روی صورت بیدار می‌شدیم و با دیدن سایه سیاهی سکته می‌کردیم :/ بله سایه درختای کاج بود :| ولی اون یه سال خیلی خوش گذشت : ))...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ..TaraɲΘm..

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا