یادش بخیر :/
کلاس شیشم بودم
دیروزش معلممون گفته بود فردا تو سالن اجتماعات جلسه داریم شمام بیاین
سالن اجتماعات ما در کمال تعجب موکت شده :/
فرداش همون روز رفتم دیدم هیچکی تو سالن اجتماعات نیست
مثل قهرمانا رفتم در کلاسو وا کردم گفتم بچه ها همگی جمیعا سالن اجتماعات :/
یهو یه سکوت مرگباری حاکم شد:/ همه همونجوری سر جاشون میخکوب شده بودن نگامون میکردن :/
منم خشکم زده بود:/
یهو بچه قلدر کلاسمون گفت: زنگ سوم باید بریم :/
خنده هاشونو هیچوقت فراموش نمیکنم :/