دفتر متفرقه دفتر | دفتر متفرقه کاربر نگار 1373

[نگار 1373]

کاش بریم از ژاپنیا کمک بگیریم ببینیم چطور خودمون تو خونه بدون هزینه برق تولید کنیم.

 

[نگار 1373]

یاد یه چیزی افتادم که قدیما تو انجمن دیده بودم. یه نفر یه تاپیکی زده بود که می‌گفت عجیب‌ترین اسامی اشخاصی که تو انجمن دیدید رو نام ببرید و گاهاً طرف رو تگ هم می‌کردن.
تا این‌جا میگیم مشکلی نیست. نکته‌ش اینجا بود که بعدش می‌نشستن طرف رو مسخره می‌کردن. خدایی این چه ایده‌ی اسیدی بود؟! الان که فکرشو می‌کنم، میگم چرا اصلاً باید من به خودم اجازه بدم اسم اکانت یه نفر دیگه رو زیر سوال ببرم؟ مثلاً اسم اکانت خودم چه چیز گل و بلبل و خفنیه که‌ اجازه داشته باشم به اسم بقیه بخندم و به دیگران هم نشونش بدم تا اونا هم بخندن؟! خود طرف که این پست رو اختراع کرده بود، اسم اکانتش خیلی خفن و شاخ تشریف داشت که چنین مجوزی رو برای خودش صادر می‌کرد؟
فکر کنم اون تاپیک سمی و سرطان رو...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[نگار 1373]

فکر کنم باید یه تگ جدید برای این بخش اضافه کنن و اسمش رو بذارن دفتر غرولند.
مال من از دفتر متفرقه داره تبدیل به دفتر غر غر و شکایات و اعتراضات میشه

 

[نگار 1373]

من نمی‌فهمم چرا اون قدیما، مدیر و ناظم انقدر به آبخوری مدرسه حساسیت نشون می‌دادن. مسئول آبخوری هم که کم از یزید و شمر نداشت. بچه رو از تشنگی هلاک می‌کردن ولی نمی‌ذاشتن آب بخوره چون لیوان نداشت! گیرم مریض شه، تو که مریض نمی‌شدی، اون میشد! این ادا اطوارای مسخره چی بود؟ حتی یادمه زمان دبستان، مدیر ما برای این‌که بچه‌ها بعد از خوردن شیر دولتی مدارس، نرن آب بخورن، می‌گفت اگ بعد از شیر، آب بخورید تاثیر شیر از بین میره بعد الان دارن این همه آب قاطی شیرا می‌کنن، تاثیر اونا از بین نمی‌ره؟

خیلی قوانین عجیبی هم براش وجود داره. پایان‌نامه‌ی من در مورد طراحی فضای آموزشی بود، بعد تو قوانین طراحیش می‌گفت که باید دستشویی و آبخوری بیرون از فضای ساختمون...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[نگار 1373]

تو ایران وقتی یکی می‌خواد خونه تعمیر کنه، پایانش با خداست چون کارگر و بنا از تموم نشدن کار اصلاً ناراحت نمی‌شن و دلیلش اینه که روزانه دستمزد می‌گیرن.
به این نحو که الان همسایه اون طرفی ما تصمیم به تغییر مدل خونه‌ش گرفته و هر طرف خونه یه کارگر نشسته و هر کدوم یه مدل صدای به شدت رو مخی در میاره. یکی پیکور دستشه، یکی پتک دستشه، اون یکی داره آجر پرت می‌کنه (به کجا؟ نمی‌دونم، شاید به سمت اعصاب نداشته‌ی من)، اون یکی داره از اعماق حلقومش با بغلی حرف می‌زنه (مقدار فاصله‌ی بین آن‌ها: ۱ متر تا نهایتاً ۲ متر)، یکی داره تیرآهن جابه‌جا می‌کنه (خدا شاهده خیلی ریلکس اومد یکی برداشت، انگار بالش برداشته باشه و انداختش پایین که من حقیقتاً خزان‌زده شدم)
و الان هم اوج سر و صداشونه. انقدرم کند کار...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.