• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان شبکه سیاه | سارابهار (غوغا) کاربر انجمن یک رمان

GHOGHA

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
28/7/23
ارسالی‌ها
861
پسندها
5,762
امتیازها
22,273
مدال‌ها
20
سن
24
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
***
«سِرسی جونز»
روی مبل نشسته و خیره به نقطه‌ای نامعلومم. ذهنم تهی از هر اندیشه‌ی واضحی! نمی‌دانم چگونه؛ اما شرایط چرخیده است و من در بین یک زندگی جدید و کسل کننده گیر افتاده‌ام. از این‌که ناچارم از این به بعد برای آزادی‌ام دست نشانده‌ی کارآگاه باشم بیزارم. کار و زندگی‌ام پیش از پیدا شدن سروکله‌اش در خانه‌ام، عالی بود. در بین سارقان یکی از نامدارترین‌ها بودم و حالا از این لحظه به بعد باید چشم و گوش کارآگاه سایلس شوم، آه چه کار مزخرفی! حوصله‌ام از حالا دارد سر می‌رود. کارآگاه سایلس به منِ بخت برگشته دستور داده بود که تا اطلاعش در خانه بمانم. کاش میشد کاری کنم که کارآگاه هم از کار بیکار شود و در خانه‌اش بنشیند مگس بپراند! بعد شاید بتواند درکم کند. آه کاش به این‌ شهر نیامده بودم.
روزی که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHOGHA

GHOGHA

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
28/7/23
ارسالی‌ها
861
پسندها
5,762
امتیازها
22,273
مدال‌ها
20
سن
24
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12
چطور ممکن است؟ سریع وارد اتاقم می‌شوم. اتاقم درب دیگری ندارد. پنجره‌ها آن‌چنان با ضخامت پوشانده شده اند که پشه نمی‌تواند عبور کند. حتی اتاقم به سرویس راهی ندارد، کمد برای هیکلی که سایه‌اش را دیدم زیادی کوچک و تخت زیادی در چشم است. پس آن شخص کجا غیب شده است؟ نه، محال است که بتواند غیب شده باشد! من دیدمش، مطمئنم که سایه‌ای درشت هیکل در قاب درب اتاق با همین چشمان لعنتی‌ام دیدم. هنوز از تعجبی که مغزم را به چالش کشیده بود بیرون نیامده بودم که صدای زنگ موبایلم از طبقه پایین گوشم را خراشید. با قدم‌های سریع خودم را از پله‌ها به پایین رساندم و بی آن‌که نگاهی به شماه بی‌اندازم تماس را متصل کردم و موبایل را دم گوشم قرار دادم که صدای نیکول در گوشم پیچید:
- وای سرسی! کجایی تو؟ چرا ان‌قدر دیر گوشیت رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHOGHA

GHOGHA

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
28/7/23
ارسالی‌ها
861
پسندها
5,762
امتیازها
22,273
مدال‌ها
20
سن
24
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
***
«سوفیا سایلس»
با قدم‌های بلند و محکم وارد اداره پلیس شدم. همگی برایم سر و دستی تکان دادند و پاتر سریعاً خود را به من رساند.
- هی سوفیا! چطور مطوری؟!
سری به نشانه تأسف تکان دادم و گفتم:
- مرتیکه! چطور مطوری چیه؟ مثلاً منو تو کارآگاهیم.
نیشش رو برام باز کرد و گفت:
- مثلاً چیه باو! واقعاً کارآگاهیم دیگه!
بازوش رو گرفتم و به طرف اتاق کار هلش دادم و غریدم:
- پس طوری رفتار نکن که انگار به جای کارآگاه، خنگ‌ و خنگ‌تریم!
تا پایمان به اتاق کار رسید، زویی از پشت سر صدایمان کرد:
- بچه‌ها، توی منطقه بلک‌اورن یه قتل اتفاق افتاده.
***
با دقتی عمیق به اطراف نگاه می‌کردم و به توضیحات افسر حاضر در آن‌جا گوش می‌دادم.
- مقتول چشماش از کاسه در اومده و یکی از چشماش کنارش افتاده و چشم دیگه‌اش انگار ربوده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHOGHA

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 4)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا