- تاریخ ثبتنام
- 19/3/25
- ارسالیها
- 38
- پسندها
- 35
- امتیازها
- 53
سطح
0
- نویسنده موضوع
- #21
اونم با دیدنم که داشتم سمتش می دویدم شروع میکنه به دویدن حالا هی من میگم وایستا اون گوش نمی کنه سرعتم رو سریع تر میکنم و از شونش میگیرم و مجبورش میکنم بایسته و بهش میگم
_فرزانه داری چی کار میکنی آبرومون رفت به خدا صبر کن
فرزانه با سرعت آب دهانش رو قورت میده و با صورت بهت زده منو نگاه میکنه بعد با تت پت میگه
فرزانه _چرا هی من هر جا میرم تو پیدات میشه منو تعقیب میکنی
_نه به خدا
فرزانه _پس چی جوری منو پیدا میکنی
چشمام رو از خشم میبندم و میگم _داشتم از اینجا رد میشدم که تورو دیدم توی لجوج یک دنده رو دیدم آخه چرا با خودمون این کار رو میکنی فرزانه ها
فرزانه _جواب منو بده دست پیش میگیری که پس نیوفتی
با کمال تعجب چشمام میخ کنار صورتش میشه که جای یه رده از انگشت روی صورتش خود...
_فرزانه داری چی کار میکنی آبرومون رفت به خدا صبر کن
فرزانه با سرعت آب دهانش رو قورت میده و با صورت بهت زده منو نگاه میکنه بعد با تت پت میگه
فرزانه _چرا هی من هر جا میرم تو پیدات میشه منو تعقیب میکنی
_نه به خدا
فرزانه _پس چی جوری منو پیدا میکنی
چشمام رو از خشم میبندم و میگم _داشتم از اینجا رد میشدم که تورو دیدم توی لجوج یک دنده رو دیدم آخه چرا با خودمون این کار رو میکنی فرزانه ها
فرزانه _جواب منو بده دست پیش میگیری که پس نیوفتی
با کمال تعجب چشمام میخ کنار صورتش میشه که جای یه رده از انگشت روی صورتش خود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.