• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته نجوای پنهان | به قلم سونیا

  • نویسنده موضوع قاتل
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 19
  • بازدیدها 106
  • کاربران تگ شده هیچ

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
تو را در دلِ پرندگان دیدم، پروازی بی‌جهت.
هر بال، تمنای تو بود، در آسمانِ بی‌مرز.
تو را در دلِ برگ‌ها نوشتم، با جوهرِ سبزِ انتظار.
با هر نسیم، تو را به دلِ خاک رساندم.
تو را در دلِ فصل‌ها پنهان کردم، تا همیشه باشی.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
تو را در دلِ آتش دیدم، سوزی بی‌دود.
هر شعله، نوری از تو داشت، بی‌فریاد و بی‌نام.
تو را در دلِ خاکستر یافتم، زنده‌تر از جان.
با هر سوختن، تو را به روشنی رساندم.
تو را در دلِ فنا، به بقا رساندم.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
تو را در دلِ شبنم دیدم، لطافتی از حضور.
هر قطره، آینه‌ای بود از تو، بی‌تصویر و بی‌مرز.
تو را در دلِ گل‌ها بوییدم، عطری از غیبت.
با هر شکفتن، تو را به جهان بخشیدم.
تو را در دلِ خاموشی، به فریاد رساندم.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
تو را در دلِ زمان گم کردم، و در بی‌زمانی یافتم.
هر لحظه، قابی از تو بود، بی‌نقاش و بی‌رنگ.
تو را در دلِ ساعت‌ها دفن کردم، تا ظهورت بی‌وقت باشد.
با هر تیک، تو را به تپش رساندم.
تو را در دلِ دیر، به زود رساندم.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
تو را در دلِ کتاب‌ها خواندم، بی‌حرف و بی‌صدا.
هر صفحه، قصه‌ای از تو داشت، بی‌پایان و بی‌آغاز.
تو را در دلِ واژه‌ها نوشتم، تا فراموش نشوی.
با هر جمله، تو را به دل‌ها رساندم.
تو را در دلِ سکوت، به فریاد رساندم.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
تو را در دلِ خیال دیدم، واقعی‌تر از واقع.
هر رویا، ردّی از تو داشت، بی‌مرز و بی‌نقاب.
تو را در دلِ خواب‌ها بو*سیدم، با ل*ب‌هایی از اشتیاق.
با هر بیداری، تو را از نو خواستم.
تو را در دلِ رؤیا، به حقیقت رساندم.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
تو را در دلِ دل‌ها دیدم، بی‌چشم و بی‌تماشا.
هر تپش، نام تو را زمزمه می‌کرد، بی‌اجبار و بی‌نقش.
تو را در دلِ اشتیاق‌ها پروراندم، تا شکوفا شوی.
با هر آه، تو را به آسمان رساندم.
تو را در دلِ تمنّا، به وصال رساندم.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
تو را در دلِ غروب دیدم، طلوعی از جنسِ صبر.
هر رنگ، نشانی از تو داشت، بی‌نقاش و بی‌مرز.
تو را در دلِ افق‌ها نوشتم، تا بی‌انتها شوی.
با هر سایه، تو را به نور رساندم.
تو را در دلِ پایان، به آغاز رساندم.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
تو را در دلِ بغض‌ها دیدم، اشکی از جنسِ یقین.
هر قطره، نوری از تو داشت، بی‌فریاد و بی‌نقاب.
تو را در دلِ گریه‌ها نوشتم، تا باران شوی بر دل‌ها.
با هر آه، تو را به آسمان رساندم.
تو را در دلِ درد، به درمان رساندم.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
تو را در دلِ عاشقان دیدم، بی‌وصال و بی‌قرار.
هر دل، آینه‌ای از تو بود، شکسته اما روشن.
تو را در دلِ تمنّاها پروراندم، تا شکوفا شوی.
با هر نگاه، تو را به جان رساندم.
تو را در دلِ بی‌تابی، به آرامش رساندم.
 
امضا : قاتل

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 4)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا