متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

متوسط مجموعه دلنوشته‌‌های نجوای‌ بی‌رنگ | مهسا آریا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع (Luna)
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 32
  • بازدیدها 1,613
  • کاربران تگ شده هیچ

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,979
پسندها
12,659
امتیازها
38,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
صدای باد را می‌شنوی؟
بادی که با دست‌‌های پر از محبتش، موهایم را نوازش می‌کند و تمام وجودم را پر از گرمای محبت خویش می‌سازد!
باد سرد پاییز، بدنم را گرم می‌کند...تضاد جالبی است!
 
آخرین ویرایش

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,979
پسندها
12,659
امتیازها
38,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12
دریا...
بر روی شن‌های نرم و داغ ساحل قدم می‌زنم.
چه آرامشی خاصی دارد!
چه حسی قشنگی است وقتی موج آب‌ها را به سمت ساحل آورده و پاهایت را خیس می‌کند!
چه نجوای زیبایی دارد موج!
چه صدای آرامی!
صدای موج، شبیه صدای زدن قلب است!
گوش کن..
دریا عجب آرامشی دارد!
 
آخرین ویرایش

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,979
پسندها
12,659
امتیازها
38,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
آه...
دلم پر شده از گله و شکایت!
پروردگارا...
شکایت نکردم تا امروز...
امروز در کوچه و خیابان قدم زدم.
صدای خوشحالی کودکان در گوشم طنین انداز بود.
صدایی که برای همه سرشار از زندگیه!
برای من سرشار از غم و ناامیدی!
دوست داشتم بدوم در کوچه‌ها بدون اینکه عصایی در دستم باشد!
دوست داشتم همراه بچه‌ها بازی کنم بدون اینکه از من بترسند!
دوست داشتم به دوست داشتن‌هایم برسم!
 
آخرین ویرایش

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,979
پسندها
12,659
امتیازها
38,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #14
صدای شکستن دلم را شنیدم!
اتفاق تازه‌ای نیست!
همیشه می‌شکنم!
همیشه و در همه‌جا!
نمی‌بینم اما پچ‌پچ‌هایشان را می‌شنوم.
((نگاه کن، خدا را شکر کن که مثل اون نیستی!))
نمی‌دانند این جمله در دل من چه می‌کند!
نمی‌دانند و شیشه دلم را می‌شکنند!
 
آخرین ویرایش

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,979
پسندها
12,659
امتیازها
38,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #15
کاش می‌شد خورشید را ببینم!
خورشیدی که می‌گویید طلایی و زیباست!
خورشیدی که من فقط گرمایش را حس می‌کنم!
خورشیدی که گرمای پر محبتش را از هیچ کس دریغ نمی‌کند!
 
آخرین ویرایش

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,979
پسندها
12,659
امتیازها
38,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #16
چرا فکر می‌کنید من نمی‌بینم؟
من شما را بهتر از خودتان می‌بینم!
فکر می‌کنید، دیدن با چشم ظاهری ارزش دارد؟
اشتباه است!
دیدن با دلی پاک ارزش دارد!
نمی‌گویم دلم پاک است!
ولی...
تا الان دل کسی را نشکستم!
 
آخرین ویرایش

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,979
پسندها
12,659
امتیازها
38,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #17
گوش کن!
جمله‌ای تکراریست برایم.
گوش کن!
نمی‌خواهم!
کاش بجای گوش کن، گوش کن، از کودکی، در گوشم نجوا می‌کردند، ببین!
 
آخرین ویرایش

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,979
پسندها
12,659
امتیازها
38,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #18
دستم را بلند کردم تا عصایم را بیابم.
نبود!
عصایم کجاست؟
اگر عصایم نباشد، چگونه راه بروم؟
چگونه بفهمم جایی که در آن هستم؟
شلوغ است یا مرتب؟
عصایم نیست!
عصایم حکم چشم‌هایم را دارند.
صدای تق‌تقش در گوشم است.
عصایم نیست!
 
آخرین ویرایش

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,979
پسندها
12,659
امتیازها
38,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #19
تا به حال خودت را در آیینه دیدی؟
خوش به حالت!
چهره مرا بقیه برایم توضیح می‌دهند!
آیینه را لمس کردم.
سرد بود!
نمی‌دانم چگونه خود را در این جسم سرد می‌بینید؟
 
آخرین ویرایش

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,979
پسندها
12,659
امتیازها
38,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #20
مادرم می‌گوید،
آه نکش!
حسرت نخور!
حتماً حکمتی بوده!
خودم را همین جملات قانع کردم.
قانع کردم تا با سفیدی چشمانم کنار بیایم!
قانع کردم تا با صدای تق‌تق عصایم کنار بیایم!
قانع کردم که با صدا زندگی کنم!
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا