• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان دامیار جلد دوم | ریحانا۲٠ کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع ریحانا۲۰
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها بازدیدها 112
  • کاربران تگ شده هیچ

ریحانا۲۰

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
تاریخ ثبت‌نام
2/7/25
ارسالی‌ها
80
پسندها
415
امتیازها
2,678
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
دامیار۲(فصل دوم:جدال نابرابر)
نام نویسنده:
ریحانا۲٠
ژانر رمان:
روان شناختی، جنایی، معمایی
کد رمان: 5732
ناظر: @پرینز


خلاصه:
سرنوشتی جبران ناپذیر که گره خورده با خشم و انتقام است، پایانی که هرکسی را به سویی می‌کشاند و با ماجرایی روبه‌رو میکند، رازهای پشت پرده ای که آنها را به بازی گرفته و همه را ازهم دور می‌کند، به نظر شما پایان این قروح به کجا ختم میشود؟


(تمامی شخصیت ها و مکان ها توسط خيالات نویسنده می باشد و هیچ کدام واقعیت ندارد)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ریحانا۲۰
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Anoosh.

MAEIN

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
14
 
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,536
پسندها
5,636
امتیازها
30,973
مدال‌ها
17
  • مدیرکل
  • #2
IMG_20250501_184704_079 (2) (1) (1).jpg

«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Anoosh.

ریحانا۲۰

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
تاریخ ثبت‌نام
2/7/25
ارسالی‌ها
80
پسندها
415
امتیازها
2,678
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #3
مقدمه:

یک صحنه، یک جنایت که که راه درازی را پیش‌رو می‌گشاید، تنها یک حقیقت است که راه چاره را می‌سازد و نقطه کلیدی است که می‌تواند ماجرا را برملا کند، حقیقتی که به نظر می‌رسد که همیشه درحال تغییر است و هیچ رد پایی از خود در جهان امروز برجای نمی گذارد
 
امضا : ریحانا۲۰

ریحانا۲۰

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
تاریخ ثبت‌نام
2/7/25
ارسالی‌ها
80
پسندها
415
امتیازها
2,678
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #4
***رمان دامیار۲(فصل دوم: جدال نابرابر)***


"نمیدونم باید شروع کنم از کجا
از روزی که تورو هدیه میگرفتم از خدا
از روزی که میبوسیدم عطر تورو
یا روزی که دنیا جا گرفت تو هر دو تا دستای تو
نبینم بریزه اشکای تو
تو که دلیل شبای بیداری منی
درمون و دوای درد بیماری منی ا
اینو میدونی تو که بری میره نفسم
یه پرنده ی بیقرارم گیر قفسم
اینو میدونی تو که باشی خوبه، خوبه حالم
تو باشی پشتم نیست مهم که رو به رومن آدما
تو که باشی دیگه کجا کمبوده
وقتی باشی اینجا حتی حال خدا هم خوبه
مثل حس ما تو هیچ کتاب و قصه نبود
بگو بترکه چشم حسود
رویامی تو همه دنیامی
واسه تو میره دلم پیش تو گیره دلم
با تو زنده لای ثانیه ها میمونم
ما مال همیم اینو همه آدما هم میدونن
دستای گرمتو رد کردم
لج کردم با خودم و تو بد کردم
هر بار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ریحانا۲۰

ریحانا۲۰

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
تاریخ ثبت‌نام
2/7/25
ارسالی‌ها
80
پسندها
415
امتیازها
2,678
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #5
بخش اول
شریطه تراژدی
(شجاع کسی است که نه تنها بر دشمنان خود، بلکه بر خوشی های خود نیز غلبه می‌کند. )
نوشته ای از دموکریتوس


《نیویورک ۲۵ اکتبر ۲۰۲۵
ساعت ۱:۲۵ نیمه شب 》
《پسر مخفی رمان 》

نگاهی به ساعت مچی دور دستم انداختم و با مطمئن شدن از فرصت زمانم، دکمه‌ی کت مشکی‌ام را بستم و با گام هایی نسبتاً بلند از هواپیمای شخصی خودم که تازه سند آن را به نام خودم زده بودم، پیاده شدم. هوا سردی‌اش به پایان رسیده بود و فصل بهار نزدیک بود. امشب قرار بود برای اولین بار کسی باشم که نیستم. کسی که اصلاً وجود خارجی ندارد و ممکن است به ضرر خودم تمام بشود. الان تقریباً نه سال از آن ماجرای کذایی می‌گذرد و من هنوز هم نتوانسته‌ام آن دخترک خیره سر را که مصوب تمام سختی‌ها و رنج‌های سال‌های عمرم شده را پیدا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ریحانا۲۰

ریحانا۲۰

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
تاریخ ثبت‌نام
2/7/25
ارسالی‌ها
80
پسندها
415
امتیازها
2,678
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #6
《ورشو، لهستان ۱۶نوامبر۲۰۲۵
ساعت۸:۰۰ شب》
《هیدر میلر》

بعد از اتمام نمایش و با پایین آمدن پرده‌ها، با ادای احترامی از روی سکوی نمایش آهسته بیرون آمدم و نفس حبس شده‌ام را آسوده رها کردم. احساس می‌کردم روز سختی را امروز گذرانده‌ام و نیاز به استراحت چند ماهه دارم تا جبران این خستگی طاقت‌فرسای چند ماهه شود. با خارج شدن از صحن‌نمایش احساس پرنده‌ی آزادی را داشتم که دیگر در قید و بند قفس نبود و هرکاری که دلش می‌خواهد را انجام بدهد. شاید برای شما مسخره و خوشایند نباشد ولی حقیقت همیشه یک سوی ماجرا است. نمی‌خواهم خودم را از کسی مخفی کنم، برای همین با افتخار می‌گویم، من یک دلقک هستم. تنها شغلی که بعد از نه سال توانسته مرا به سمت و سوی خودش بکشاند و مرا کمی از خاطرات گذشته‌ام دور کند. خاطره‌ای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ریحانا۲۰

ریحانا۲۰

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
تاریخ ثبت‌نام
2/7/25
ارسالی‌ها
80
پسندها
415
امتیازها
2,678
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #7
با این‌که جسیکا از این کار خوشش نمی‌آمد ولی با اصرارهای گسترده و پشت سرهم من بعد از آموزش و یادگیری توانستم او را قانع کنم تا با پول‌ها و پس‌اندازهایمان کاری را راه بیندازیم. کار و وسایل سیرک را بخریم و با سفر به گوشه و کناره‌های شهر‌ها به این حرفه بپردازیم. شاید سخت بود اما شدنی بود. در مسیرمان سختی و مشقت زیادی را داشتیم ولی باز هم کم نیاوردیم و جای پایمان را محکم کردیم. الان من و جسیکا صاحب یک سیرک بزرگ سرگرم کننده هستیم که با سفر به شهرهای مختلف سعی داریم تا زندگیمان را بگذرانیم. من که از این کار راضی و خوشنود هستم ولی جسیکا را فکر نکنم. چون الان او را دقیقاً مقابلم می‌بینم که همانند میر غضب‌ها به سمتم گام برمی‌دارد و با اخم و تَخم به من نگاه می‌کند. حتماً دوباره اتفاق خاصی افتاده که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ریحانا۲۰

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا