گفتگوی شما و مامانتون

  • نویسنده موضوع اشک سرخ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 60
  • بازدیدها 2,599
  • کاربران تگ شده هیچ

SHaiNA #T

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
13/7/18
ارسالی‌ها
463
پسندها
21,010
امتیازها
40,273
مدال‌ها
20
سن
19
سطح
29
 
  • #41
من: مامان میگما...
مامانم: ...
من: مامان؟
مامانم: ...
من: مااااامااااان
مامانم: هااااا
و منم بعد اینهمه تلاش حرفمو یادم میره :/
من: یادم رفت :/
مامانم: زهر مار :/ سه ساعته صدام می کنی بعد میگی یادم رفت؟ :/
من: خو چیه؟ یادم رفت اینقدر جواب ندادی :/
مامانم: تو حرفتو بگو :/ تقصیر من ننداز
قیافه ی من در اون لحظه :straight_face:
قیافه ی مامانم :yawn:
واکنش داداشم به حرکت مامانم :thumbs_up:
واکنش داداشم به من :devil:
همچنان واکنش من :straight_face:
بابام چون ظهر بود اصلا تو خونه نبود که واکنشی داشته باشه :raised_eyebrows:
 
امضا : SHaiNA #T

سوتارا

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
11/11/18
ارسالی‌ها
0
پسندها
175
امتیازها
503
سطح
0
 
  • #42
والا من یه مکالمه دیگه بگم
من:مامان
مامان:....
من:ننه؟
مامان:...
من:خاله
مامان:...
من:مادرررررررررر؟
مامان:زهر چیه؟
من:هیچی بخدا
واکنش مامان یه پشت چشمی نازک میکنه وبعد:straight_face:
وقیافه من::eek::eek::eek::eek::eek:
 
امضا : سوتارا

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,866
پسندها
77,317
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
46
 
  • #43
من وقتی می‌خندم
مامان_باز چیه خرکیفی؟
من وقتی ناراحتم
مامان_باز چه‌مرگته شکست‌عشقی خوردی؟
من وقتی پوکر فیسم
مامان_باز چته قیافت شبیهِ معتاداشده
اصولا من همیشه تو اتاقم چون هر غلطی بکنم مامانم یه گیری میده:/
 
امضا : Maede Shams

SHaiNA #T

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
13/7/18
ارسالی‌ها
463
پسندها
21,010
امتیازها
40,273
مدال‌ها
20
سن
19
سطح
29
 
  • #44
من: آخ کمرم
مامان: اینقدر سرت تو اون لپ تابه کمرت درد گرفته دیگه
من: مادر من چه ربطی به لپ تاب داره؟ :/
مامان: همه چی به این لپ تاب بی صاحاب مربوطه
من: :|
...
من: مامان من گشنمه
مامان: بیا غذا... از بس با اون لپ تاب کار کردی نفهمیدی کی غذا آماده شده بیای بخوری
من: مامان برنج که هنوز آماده نشده بود تا دو ثانیه ی پیش :/
مامان: به هر حال
من: حرفی ندارم :/ من سکوت می کنم
...
مامان: ببین از بس با اون لپ تاب کار کردی چشمت خون افتاده
من: مامان من امروز همش یه ربع با اون لپ تاب کار کردم اونم برای تحقیقم!!!
مامان: همونم نباید کار کنی! ضرر داره
من: مااااماااان؟
مامان: یامان
من: تسلیم
مامان: خوبه
من: می دونم :)
مامان: :/
...
مامان: چی کار داری می کنی تو اون لپ تاب همش سرت تو اونه؟
من: نت گردی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SHaiNA #T

atiyeh

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/8/18
ارسالی‌ها
388
پسندها
2,947
امتیازها
14,573
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • #45
مامانم فقط صبح برا بیدار کردنم
عطیه
عطیه
عطیه
عطیه..
بدون وقفه و مکث ادامه داره تا وقتی که بیدار شم
همیشه پشتکار مامانمو ستایش میکنم
 
امضا : atiyeh

SHaiNA #T

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
13/7/18
ارسالی‌ها
463
پسندها
21,010
امتیازها
40,273
مدال‌ها
20
سن
19
سطح
29
 
  • #46
مامانم فقط صبح برا بیدار کردنم
عطیه
عطیه
عطیه
عطیه..
بدون وقفه و مکث ادامه داره تا وقتی که بیدار شم
همیشه پشتکار مامانمو ستایش میکنم
:roflym: مامان منم همین طوریه!
 
امضا : SHaiNA #T

Bible.Hb

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
19/10/18
ارسالی‌ها
730
پسندها
13,027
امتیازها
34,373
مدال‌ها
16
سطح
20
 
  • #47
من:عشقم
مامانم:هان
من:مامان اینقدر محبت خرجم میکنی سکته نکنم.
مامانم:کار دارم همه که مث تو بیکار نیستم
دقایقی بعد
من:عشقم.
مامانم:زهر مار
من: مرسی واقعا پیشرفت وافری داشتی گلم
 

mahdieh83

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
12/8/18
ارسالی‌ها
479
پسندها
4,867
امتیازها
23,673
سطح
0
 
  • #48
باز من جمله بندیمو کامل تر می کنم!
 
امضا : mahdieh83

Raha82

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
10
پسندها
554
امتیازها
2,603
سطح
0
 
  • #49
منو مامانم درشرایط اضطراری با چشم حرف میزنیم
 

melisa.fe

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
25/11/18
ارسالی‌ها
1,622
پسندها
23,150
امتیازها
44,573
مدال‌ها
25
سطح
29
 
  • #50
من:مامان امروز.....(اتفاقات صب تا برگشتم به خونه رو تریف میکنم)
مامانم:هان؟
من:میگم امروز...(دوباره)
مامانم:هان؟
من: باباا امرووز....(سه باره)
مامانم:اههه چقد زر میزنی.
من: :(
مامانم::rolleyes:
من : :crying:
✒✒✒✒✒✒✒✒✒✒

مامانم وقتی منو میبینه: پاشو بیا ظرفارو بشور

من:حال ندارم

مامانم:خنگ بی خاصیت

من:مامااان

مامانم :ایشالله یه شوهر کچل گیرت بیاد نفرین مادرا میگیره

بعد من چون رو شوخرم حساسم واس لوس کردن خودم میرم بغلش کنم.. مامانم محکم هلم میده که اگ تعادلمو حفظ نکنم با مخ میرم تو یخچال بعد میگه:

_گمشو اونور
✒✒✒✒✒✒✒✒✒✒


ممولا اینجوریه بضی وختا پیش میاد بشینیم پشت سر بقیه بحرفیم
 
امضا : melisa.fe
عقب
بالا