اعتراف میکنم اونی که تو همیشه زنگ ریاضی پوست شکلات مینداخت تو بخاری که کلاس بو بگیره و بریم بیرون بازی کنیم من بودم .....اعتراف میکنم اونی که پارسال دینامیت انداخت تو حباط پشتی مدرسه من بودم....اعتراف میکنم اونی که زنگ تفریحا لپ تاپ مدرسه رو برمیداره میگه لازم داریم ولی میبره با دوستاش فیلم ببینه منم ...
اعتراف میکنم ی شب که همه ی فامیل خونه ی ما بودن، نصف شب، من بودم که تو اتاق خانوم ها همستر دختر عموم رو ول کردم.
پ.ن: همه مثل مور و ملخ ریخته بودن تو حیاط:x_x:
اعتراف میکنم واسه اولین و آخرین بار اول راهنمایی خواستم تقلبی کنم آنقدر می لرزیدم که ناظر جلسه سه سوته فهمید ،برگه مو برداشت یه خربار کاغذ تقلبی کشف و ضبط کرد و با مشت و لگد از سکوی مدرسه انداختم پایین