دنباله دار یکی از خرابکاری هاتو اعتراف کن

  • نویسنده موضوع Baaaaran
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 46
  • بازدیدها 1,061
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Baaaaran

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
12/11/18
ارسالی‌ها
661
پسندها
12,764
امتیازها
31,973
مدال‌ها
16
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
:cool:
 

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/4/18
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,210
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
سطح
20
 
  • #2
نصف شب ها، منم که میرم و پنجره ی اتاق خواهرمو باز میکنم و شوفاژ رو کم میکنم:roflym::whistling:
 
امضا : AmirAdabi❆

Ashk

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/9/18
ارسالی‌ها
23
پسندها
2,317
امتیازها
13,073
سطح
0
 
  • #3
یه بار موهای خواهرمو تو خواب نازش قیچی کردم
صبح انقدر چیق زد هیچ کی نفهمید کارمن بوده
هههه خخخخخخخخخ
 
امضا : Ashk

Elena

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/4/18
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,165
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
سطح
24
 
  • #4
یبار استاد پسر داییم به‌گوشیش زنگ زد خودش حموم بود من گوشیشو برداشتم استادش گفت بهش بگم برنامه مسابقش عوض شده همون روز ساعت ۸ مسابقه داره منم از عمد بهش نگفتم نرفت مسابقه از دور مسابقات حذف شد کلییی از خودش و استاد گرامش کتک و فحش خوردم :/ هنوز یادش می افتم دردم میگره :(
 

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,908
پسندها
24,614
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
29
 
  • #5
من عاشق یواشکی سرک کشیدن تو گوشی های بچه های فامیلم از تفریحات سالمم
پیاماشونو میخونم وغش غش میخندم
یه بار به صورت اتفاقائی (توجه داشته باشید کاملا انفاقایی)گوشی پسرعمو چک میکرد روقسمت مخاطبین به صورت کاملا غیر عمد دستم خورد وچند تا از مخاطبینهای خاصش پاک شد
یه بارم وسوسه شدم تو نقش دخترعمم با دوست پسرش که تازه کات کرده پیام دادم واشتیشون دادم والا از این کارای خیر میکنیم
سیم جدید خریده بودم هر شب به بابام پیام شب بخیر می فرستادم اونم 10 شب یا 11 شب ساعت 2 نصف شب نخندین مریضم نیستم
 
امضا : Alef_Gaf

t.sh

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/9/18
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
سطح
16
 
  • #6
یه بار نمی دونم دقیقا از چی یکی از بچه های تو دبستان رو ترسوندم و تهدید کردم...
بدبخت روز بعد تمام مدت مدرسه رو بیرون موند...
بعد مامانش فهمید و به ناظم گفت...
اونم کلی من ور دعوا کرد...
من بعدش فهمیدم چرا اون روز مدرسه نبود...
و خداشاهده تا تونستم از خودش و مامانش عذر خواهی کردم...
عذاب وجدان داشت من رو می کشت...
 

Baaaaran

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
12/11/18
ارسالی‌ها
661
پسندها
12,764
امتیازها
31,973
مدال‌ها
16
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
ماشالله همتونم هر چی بلا هست سر خواهر کوچیک های بیچارتون اوردین:x_x:
 

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/4/18
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,210
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
سطح
20
 
  • #8

..TaraɲΘm..

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
29/3/18
ارسالی‌ها
759
پسندها
11,580
امتیازها
38,673
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
21
 
  • #9
وایی من که کلا یاد خرابکاری هام میفتم از خجالت آب میشم :/
یه نمونه اش اینکه با خط آقاجونم تل زدم:confusedym:
کلیم اسکول بازی و اینکارا درآوردم:at_wits_end:
فک کنم آبروی آقاجونم رو کلا بردم:monkey:
خیلی پیشمونم:at_wits_end::crying:

آخه کی با آقاجونش شوخی داره که من از این بیشور بازیا میکنم:|:crying::sadym:
 
امضا : ..TaraɲΘm..

Dr.z-a

رفیق جدید انجمن
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
13/9/18
ارسالی‌ها
39
پسندها
650
امتیازها
3,933
سطح
0
 
  • #10
من سوتي يا خرابكاري نكردم فقط از شانس گند اگه تَو يك گروهي يك رمان بخوام اگه گروه مخطلط باشه تاكيد ميكنم از شانس گند اون فردي كه رمان برام ميفرسته پسره
حالا همه ي اينا به كنار گوشي مامانمو چيكار كنم اين وسططططط
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا