شاعر‌پارسی اشعار فروغ فرخزاد

  • نویسنده موضوع FATEME078❁
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 70
  • بازدیدها 2,822
  • کاربران تگ شده هیچ

*SaHaR_18*

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
830
پسندها
4,967
امتیازها
23,673
مدال‌ها
20
سطح
12
 
  • #51
بر تو چون ساحل آغوش گشودم
در دلم بود که دلدار تو باشم
وای بر من که ندانستم از اول
روزی آید که دل آزار تو باشم
 
امضا : *SaHaR_18*

*SaHaR_18*

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
830
پسندها
4,967
امتیازها
23,673
مدال‌ها
20
سطح
12
 
  • #52
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم
برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
وه … چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می خواند شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه ی من
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دل های خسته
پیش رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام :
منزلگه اندوه و درد و بد گمانی
کاش چون پاییز بودم
 
امضا : *SaHaR_18*

*SaHaR_18*

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
830
پسندها
4,967
امتیازها
23,673
مدال‌ها
20
سطح
12
 
  • #53
شانه های تو
همچو صخره های سخت و پر غرور
موج گیسوان من در این نشیب
سینه می‌کشد چو آبشار نور
شانه‌های تو
در خروش آفتاب داغ پرشکوه
زیر دانه‌های گرم و رو‌شن عرق
برق می زند چو قله های کوه
 
امضا : *SaHaR_18*

*SaHaR_18*

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
830
پسندها
4,967
امتیازها
23,673
مدال‌ها
20
سطح
12
 
  • #54
اشعار فروغ فرخزاد درباره زن

شاید این را شنیده ای که زنان
در دل « آری » و « نه » به لب دارند

ضعف خود را عیان نمی سازند
رازدار و خموش و مکارند

آه، من هم زنم، زنی که دلش
در هوای تو می زند پر و بال

دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال
 
امضا : *SaHaR_18*

*SaHaR_18*

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
830
پسندها
4,967
امتیازها
23,673
مدال‌ها
20
سطح
12
 
  • #55
اشعار فروغ فرخزاد در مورد عشق و دلتنگی

دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم
در آینه بر صورت خود خیره شدم باز
بند از سر گیسویم آهسته گشودم
عطر آوردم بر سر و بر سینه
فشاندم
چشمانم را ناز کنان سرمه کشاندم
افشان کردم زلفم را بر سر شانه
در کنج لبم خالی آهسته نشاندم
گفتم به خود آنگاه صد افسوس که او نیست
تا مات شود زین همه افسونگری و ناز
چون پیرهن سبز ببیند به تن من
با خنده بگوید که چه زیبا شده ای باز
 
امضا : *SaHaR_18*

*SaHaR_18*

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
830
پسندها
4,967
امتیازها
23,673
مدال‌ها
20
سطح
12
 
  • #56
به خدا در دل و جانم نیست
هیچ جز حسرت دیدارش
 
امضا : *SaHaR_18*

*SaHaR_18*

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
830
پسندها
4,967
امتیازها
23,673
مدال‌ها
20
سطح
12
 
  • #57
رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
 
امضا : *SaHaR_18*

*SaHaR_18*

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
830
پسندها
4,967
امتیازها
23,673
مدال‌ها
20
سطح
12
 
  • #58
شبانگاهان که مه می رقصد آرام
میان آسمان گنگ و خاموش
تو در خوابی و من م**س.ت هوس ها
تن مهتاب را گیرم در آغوش
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *SaHaR_18*

*SaHaR_18*

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
830
پسندها
4,967
امتیازها
23,673
مدال‌ها
20
سطح
12
 
  • #59
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصل های خشک گذر می کردند
به دسته های کلاغان
که عطر مزرعه های شبانه را
برای من به هدیه می آوردند

به مادرم که در آینه زندگی می کرد
و شکل پیری من بود
و به زمین که شهوت تکرار من درون ملتهبش را
از تخمه های سبز می انباشت
سلامی دوباره خواهم داد
می آیم می آیم می آیم

با گیسویم: ادامه بوهای زیر خاک
با چشم هایم: تجربه های غلیظ تاریکی
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار
می آیم می آیم می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که دوست می دارند
و دختری که هنوز آنجا
در آستانه پر عشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد
 
امضا : *SaHaR_18*

*SaHaR_18*

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
830
پسندها
4,967
امتیازها
23,673
مدال‌ها
20
سطح
12
 
  • #60
کاش بر ساحل رودی خاموش
عطر مرموز گیاهی بودم
چو بر آنجا گذرت می افتاد
به سرا پای تو لب می سودم
 
امضا : *SaHaR_18*

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا