دنباله دار باشگاه اعتراف گیری یک رمان||:

[فاطم]

اعتراف میکنم
داداش کوچیکم هر فوش بدی میگه من یادش دادم
مامانی ببخشی خخخ که گردن اون یکی داداشم انداختم
mobina..n

 

[(لالا)]

اعتراف میکنم با اینکه خیلی درسم خوبه و هیچ کسی بهم شک نمیکنه
نخاله کلاس من بودم
هر کرمی میریختم و هیچ کس حتی بهم شک هم نمیکرد..!!

N نرگس

 

[(لالا)]

یه بار با دختر خالم رب کیلو زعفرون ریختیم توی دوتا لیوان
تا شربت درست کنیم
بعدشم در رفتیم خونه داییم
حدود 9سال پیش..!!
Ŋarsɨs

 

[شین.الف]

دل مامانم و تو یه مسئله شكوندم. بدم شكوندم.
البته بعدها منو بخشید
ولی آثار ش موند
تیرئید (كم كار) گرفت بخاطر فشارعصبی ...
:(

فاطمه شاعری

 

[فاطم]

دل مامانم و تو یه مسئله شكوندم. بدم شكوندم.
البته بعدها منو بخشید
ولی آثار ش موند
تیرئید (كم كار) گرفت بخاطر فشارعصبی ...
:(

فاطمه شاعری

اعتراف می کنم بعضی وقتا یه کارایی میکنم که خودم به عقل خودم شک میکنم
دیوونه هم خودتونید/:
A #AMIR#

 

[#AMIR#]

اعتراف می کنم بعضی وقتا یه کارایی میکنم که خودم به عقل خودم شک میکنم
دیوونه هم خودتونید/:
A #AMIR#

اعتراف میکنم امسال ۶ تا تجدیدی داشتم
HOORI

 

[I.Râstâ]

اعترآف می‎کنم هر روز و هرشب تو زمینه های مختلف زندگیم با خودم یه سری قول و قرار میزارم,که تهش نمی‎تونم عمل کنم بهشون و متاسف می‎شمـ...!
اعترآف می‎کنم منطقم برآش جواب نمی‎دهـ و نمی‎تونم خاطراتُ رها کنمـ...

اعترافِ بعدی از:
Mr.Different ​

 

[Maede Shams]

UP​

 

[MEHR.AFAQ]

اعتراف می‌کنم که نمی‌ترنید ازم اعتراف بگیرید چون هیچ کاری نکردم (هیچ کاره هیچکارم نه هااا) خلاصه
نفر بعدی بیا اعتراف کن خخخ
SHIRIN.SH

 

[شیانا]

اعتراف میکنم که از چندتا از تالارای انجمن اصلا خوشم نمیاد!!*امیدوارم حذف بشن!:/!!
ADAM اعتراف کن:))