متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

همگانی تاپیک جامع دلنوشته های شما|انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع atiyeh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 212
  • بازدیدها 9,023
  • کاربران تگ شده هیچ

atiyeh

مدیر بازنشسته
سطح
13
 
ارسالی‌ها
389
پسندها
2,951
امتیازها
14,573
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #1
《غصه میخورد که من حال خرابی دارم
از همین غصه ی من پیر شد و حرف نزد》
ای مهربانم ای مادرم ای آنکه تو را به اندازه تمام روزهای که سپری کرده ای و سپری کرده ام دوست دارم ای که تو مظهر هر چه زیبایی است دوستت دارم.
احساس میکنم خدایم تو را ویژه آفریده و قدری بیشتر روی تو کار کرده است که این گونه آهنگین آفریده شده ای تو از همان ابتدا درست را به خوبی آموخته ای مهربانی کردن و فداکاری برای من تا همیشه. همیشه نقشت را به خوبی ایفا کرده ای و حقا که بهترین هنرمند در این صحنه ی گیتی هستی.چگونه میتوانی اینقدر خوب نقشت را بازی کنی؟، چگونه این حجم از مهربانی در تو زیبای من نهادینه شده است؟
حقا که سپاس از آن خدایی است که تو را برای این نقش این چنین هنرمندانه آفرید و برگزید،حقا که مستحق این همه ستایش و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : atiyeh

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • #2
به نام او



در این تاپیک شما کاربران می‌توانید دلنوشته هایی با قلم خودتون قرار بدید

تاپیک صرفا برای شماست که تمایل ندارید دلنوشته هاتونو تاپیک کنید و متعهد به فعالیت در ان باشید.

..
✘دلنوشته ها حتمن زایده ذهن خودتون باشه✘

 
امضا : NEGIN_R

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • #3
دستان پرمهرت را غرق بوسه کرده‌ام؛
تا بتوانم این باری که در سفر آخرت،
درپیش دارم سبک‌تر کنم!
نتوانم که از دیدن چهره‌ی معصوم چروکیده‌ات،
دست بکشم؛
و از این فرصت بهره‌ای نبرم!
 
آخرین ویرایش

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • #4
می‌نویسم!
می‌نویسم برای دلی که؛
خود برای خود می‌گذراند!
می‌گذارند زندگی‌ را همراه با،
سختی‌هایش، پستی و بلندی‌هایش
و چیز‌هایی که آن را در این راه سست می‌کردند!
گرچه،
او در تله‌ی این دنیا،
موفق شد؛
و در آزمایش پروردگار،
با‌ هر شرایطی
موفق به کسب نمره‌ی قبولی شد!
 

Mahan@

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
512
پسندها
10,271
امتیازها
28,173
مدال‌ها
16
  • #5
دلتنگ روزهای از دست رفته ام.......

کیست شادی به دلم باز گرداند.....

کیست لبخند به لبم بنشاند.......

چشمانم پر از ناامیدیست......

قلبم پر از کینه....‌‌‌‌

ایا بیتابی اسمان برای باریدن را دیده اید؟..‌.

هوای دلم گرفته چشمانم تمنای باران میکنند...

این میان کسی هست که قلبه شکسته ام را مرحم باشد..

دستی هست که شانه ام را فشرده بگویید:


من همیشه پشتت هستم...

تنها نیستی گریه کن من تااخرش کنارت مینشینم


خدایا تنها هستم به اندازه ی بزرگی و عظمت تو تنها هستم یاریم کن

چشمان هیچ مردی گریان نباشد
 

DabriA

کاربر انجمن
سطح
19
 
ارسالی‌ها
296
پسندها
14,748
امتیازها
31,283
مدال‌ها
14
  • #6
نادیده گرفتیم
فکر کردن کوریم..
 
امضا : DabriA

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • #7
چشمانی که تیره‌ و تار شدند؛
و دیگر توانی برای دیدن ندارند؛
تنها به شفاعت دستانی نیاز دارد؛
که از بزرگی
کسی دیگر، شکوفا شدند؛
عظمتی که،
قابل شمارش نیستند؛
تنهای برای تو گسترده شدند!
پس نفسی دوباره بگیر،
و به زندگی‌ پرشکوهت برگرد!
 

Mahan@

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
512
پسندها
10,271
امتیازها
28,173
مدال‌ها
16
  • #8
اتش زدند جانم را

مگر غرور بیجا نتیجه ای جز این دارد
 

DabriA

کاربر انجمن
سطح
19
 
ارسالی‌ها
296
پسندها
14,748
امتیازها
31,283
مدال‌ها
14
  • #9
همان زمانه که هرگز نخواست شادی مرا.....
 
امضا : DabriA

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • #10
چرخِ فلک
ما را با خود وفق نداد!
هنگامی که تمنا می‌کردیم؛
تا از چرخ آن ما را بیرون بکشید؛
با‌ پوزخندی از ما پذیرایی می‌کردید؛
و ما هم نیز کاری جز تماشای ادامه‌ی مهمانی نداشتیم!
حال، خود شما دچار این اتفاق شدید؛
و ما دوباره نیز همانند مهمانی که؛
کاری جز تماشا کردن ندارند؛
پذیرای شما هستیم!

خوآستم یه چی گفته باشم ! :roflym:
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا