- ارسالیها
- 7
- پسندها
- 14
- امتیازها
- 33
غروبِ زیبایی است سرخی خورشید به تلاطم زیبایی خویش را به نمایش میگذارد
غروبی متفاوت آنی آینده سرخی ،در کنجی از هستی من چشم انتظار و بی تابِ دیدارم گشته است
فردا روز بزرگیست سردار دل ها در خطه ای نزدیک خانه ابدی خویش به شهادت رسیده است.
دگر طلوع فرا رسیده و من منتظر دید رخِ مهر عالم که تبسم آن در پشت از کوه های رفیع هویدا ، گشته.
و در هنگام تماشای تبسمِ مهر ، بوسه دلگرمی تقدیم مادرم کردم
آنی که از من اشتیاق بیشتری را داشت
به راه افتادیم و تپش های قلبمان تند تر و تند تر میشد آه که وصفش بی وصال میشد
دست در شانه ام گذاشت و گفت پسرم
ای مادر من خون تنم تو برو و من انتظار کشم
کمک حال باش...
آه ندانستم دیدار آخر چیست و چه انتظار مادری است که تک فرزندی دارد و برای آن خون از زمان در آورده
ساعت...
غروبی متفاوت آنی آینده سرخی ،در کنجی از هستی من چشم انتظار و بی تابِ دیدارم گشته است
فردا روز بزرگیست سردار دل ها در خطه ای نزدیک خانه ابدی خویش به شهادت رسیده است.
دگر طلوع فرا رسیده و من منتظر دید رخِ مهر عالم که تبسم آن در پشت از کوه های رفیع هویدا ، گشته.
و در هنگام تماشای تبسمِ مهر ، بوسه دلگرمی تقدیم مادرم کردم
آنی که از من اشتیاق بیشتری را داشت
به راه افتادیم و تپش های قلبمان تند تر و تند تر میشد آه که وصفش بی وصال میشد
دست در شانه ام گذاشت و گفت پسرم
ای مادر من خون تنم تو برو و من انتظار کشم
کمک حال باش...
آه ندانستم دیدار آخر چیست و چه انتظار مادری است که تک فرزندی دارد و برای آن خون از زمان در آورده
ساعت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.