متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعرغیرپارسی ترانه های دلتنگی

  • نویسنده موضوع Sama_Shams
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 26
  • بازدیدها 891
  • کاربران تگ شده هیچ

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,800
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #21
شب هنگام

شب هنگام خودت را
به من برسان
و واژه اي عميق را
در گوش م زمزمه كن
به هنگام كه توفان آماده است
و حسرت و رغبت در وجود
و بغض در حال انفجار،
تنها آن دم است
كه بايد بر هم ويران شويم
هولناك شويم

........
آرتور لوند کویست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,800
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #22
دوست ام داری ... دوست ات دارم


من آن پرنده را که می خواند در سر من
و مدام می گوید که دوست ام داری
و مدام می گوید که دوست ات دارم

من آن پرنده ی پُرگویِ پُرملال را
صبح فردا خواهم کشت
..........
ژاک پره ور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,800
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #23
تلخ ترین بلای بودن


باید باور کنیم
تنهایی
تلخ ‌ترین بلای بودن نیست
چیزهای بدتری هم هست،
روزهای خسته‌ای
که در خلوت خانه پیر می‌شوی
و سال‌هایی
که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است
تازه
تازه پی می‌بریم
که تنهایی
تلخ ‌ترین بلای بودن نیست
چیزهای بدتری هم هست
..
دیر آمدن!
دیرآمدن!
.......
چارلز بوکوفسکی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,800
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #24
برآنم که در کنار تو لنگر افکنم


پس از سفر های بسیار و
عبور از فراز و فرود امواج این دریای طوفان خیز
بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم، بادبان برچینم، پارو وانهم
سکان رها کنم، به خلوت لنگرگاهت در آیم
و در کنارت پهلو بگیرم
آغوشت را بازیابم و استواری امن زمین را زیر پای خویش.
..........
مارگریت بیکل
ترجمه احمدشاملو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,800
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #25
برو به آنجا كه دلت ميگويد
...
وقتی جاده های گوناگونی در برابرت باز می شود
و نمی دانی کدام یک از آنها را درپیش بگیری٬
بی گدار به آب نزن و به طور اتفاقی یکی از آنها را انتخاب نکن.
بنشین و منتظر بمان.با همان اعتماد عمیقی که روز تولدت برای اولین بار نفس
کشیدی٬ نفس بکش و اجازه نده هیچ چیزی تمرکزت را از بین ببرد.
هم چنان در انتظار باقی بمان.حرکت نکن و در سکوت به صدای قلبت گوش بده.
زمانی که قلبت با تو صحبت کرد٬ برخیز و به آن سویی که می گوید٬ برو
برو به آنجا كه دلت ميگويد
................
سوزانا تانارو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,800
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #26
ديگر از يك ليوان نخواهيم خورد
دیگر از یک لیوان نخواهیم خورد
نه آبی، نه شرابی
دیگر بوسه‌های صبحگاهی نخواهند بود
و تماشای غروب از پنجره نیز
تو با خورشید زندگی می‌کنی
من با ماه
در ما ولی فقط یک عشق زنده است

برای من، دوستی وفادار و ظریف
برای تو دختری سرزنده و شاد
اما من وحشت را در چشمان خاکستری تو می‌بینم
توئی که بیماری‌ام را سبب شده‌ای
دیدارها کوتاه و دیر به دیر

در شعر من فقط صدای توست که میخواند
در شعر تو روح من است که سرگردان است
آتشی برپاست که نه فراموشی
و نه وحشت می‌تواند بر آن چیره شود
وای کاش می‌دانستی در این لحظه
لب‌های خشک و صورتی رنگت را چقدر دوست دارم.

........
آنا آخماتووا
ترجمه احمد پوري
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,800
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #27
سطر اول را نمينويسم
می دانم کسی در این اتاق نیست
و شهر خالی ست
و همه ی میدان های این شهر ِ خالی، خالی ست
اما من کوچه های غبار آلود را دوست دارم

و باران ِ کوچه های غبار آلود را
من آن ها را که شکست خورده اند
و غمگین اند
دوست دارم
و آن ها را که پیروز شده اند
و باز غمگین اند
دوست دارم
.......................
مارینه پطروسيان
ترجمه ی واهه آرمن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا