شاعرغیرپارسی اشعار "ویلیام بلیک"

  • نویسنده موضوع Sama_Shams
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 304
  • کاربران تگ شده هیچ

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
درخت زهرآگین
رنجیدم از دوست
خشم را فرا خواندم اما خشم من خاموش گردید
از دشمن آزده خاطر شدم
گفتمش این یکی نه.....خشم من گلی شد دلفریب

***
در ترس و دلهره آبش دادم
خنده هایم بر او تابید
دلفریب و نیرنگ آمیز

***
تناور شد در طول روز ها وشب ها
آن هنگام سیبی نورانی ببار آورد
دشمن آن میوه تابان را نگریست
و دانست آن میوه درخشان ار آن من است

***
وقتی که شب بر دیرک من خیمه زد
دزدی به باغ هجوم آورد
با مدادان دیدم خصم را که مسرور
در پای درخت بر خاک افتاده است

بلیک این شعر را که در واقع حکایت نفس خود است پر و بالی بخشیده و از آن اسطوره ای افریده است. این شعر این اعتقاد شاعر را بر می تابد که یک انگیزه طبیعی مثل خشم و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
باغ دلدادگی
من به مهر و دوستی پا گذاشتم
چیزی دیدم که تا کنون ندیده بودم
کلیسای کوچکی دیدم در آن میانه قامت کشیده بود
کلیسایی که من سال ها پیش با چمن هایش الفتی داشتم

***
در های کلیسا بسته بود
تو نباید....این چیزی بود که بر سر در نوشته شده بود
بسوی باغ روی گرداندم
اما گل های زیبا انگار فرو خفته بودند

***
دوباره نگاه کردم همه جا گورستانی بود
بجای گلها انگار گور هایی رسته بود
و کشیش ها با لباس های بلند و سیاه خود گرد آن ها می چرخیدند
و اینگونه مرا با بوته های خار تنها می گذاشتند
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
پنجشنبه مقدس
آیا این اسن چیزی مقدس برای دیدن؟
در سر زمینی که غنی و ثروتمند است
اماکودکانش آواره و سر گردانند
آنها را غذا می دهند دستان سرد ربا خواری

***
ایا یک نوا را فریاد می زنند دل رعشه ها ؟
آیا این نوا نوای شادی است؟
چه بسیار کودکان فقر
این جا سر زمین فقر و تباهی است

***
خورشیدشان نمی درخشد هیچگاه
متروک و عریان است دشتهاشان
پوشیده از خار است راه هاشان
اینجا زمستان همیشگی وابد

***
جایی که خورشید همیشه تابنده است
جایی که باران رحمت بر مردمانش می بارد
کودکانش هرگز گرسنه نخواهند ماند
و ذهن ها هرگز از فقر در هراس و تشویش نخواهد بود
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
معشوقه ازلی | شعر از ویلیام بلیک
ای که با گیسوان شبنم زده
از پنجره زلال سحرگاهان فرو می نگری!
چشمان فرشته وارت را به سوی جزیره غربی ما بگردان،
که با انبوه همسرایان فراز آمدنت را شادباش می گوید، ای بهار!
تپه ها با یکدگر در گفتگویند،
و دره ها سراپا گوش می شنوند.
دیدگان خواهشگر ما، همه
به بالا
به سوی سراپرده های درخشان تو دوخته شده است
پیش آی!
و بگذار پاهای خجسته تو از دیار ما دیدار کند.
به سوی تپه های شرقی بیا!
و بگذار نسیم های ما
جامه های عطرآگینت را بوسه زنند.
مرواریدهایت را بر سرزمین مان برافشان
که بیمار عشق توست،
و از برایت مویه کنان.
با انگشتان مهربانت سرزمین ما را بیارای.
بوسه های نرمت را بر سینه اش فرو ریز
و تاج زرینت را بر تارک پر اشتیاقش بنه
که گیسوان آزرمینش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
آه گل آفتاب‌گردان! خسته از زمان،
کسی که قدم‌های خورشید را می‌شماری،
به دنبال آن سرزمین طلایی دل‌انگیز
جایی که سفرِ مسافران به پایان می‌رسد؛

جایی که جوان نحیف شده با خواهش،
و باکره‌ی رنگ‌پریده کفن شده در برف،
از قبرهایشان بر می‌خیزند و سر به آسمان می‌کشند،
جایی که گل آفتاب‌گردانم آرزو می‌کند برود.
‌‌
‌‌
‌‌
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
گلی به من تقدیم شد؛
چنان گلی که ماه مِی هرگز نیاورده بود،
اما گفتم، «بوته‌ی گل سرخ زیبایی دارم،»
و از کنار گل شیرین گذشتم.

بعد پیش بوته‌ی گل سرخ زیبایم رفتم،
تا شب و روز به او رسیدگی کنم.
اما گل سرخم با حسادت رو گرداند،
و خارهایش تنها دلخوشی من بودند.
 
امضا : Sama_Shams

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا