متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعرغیرپارسی •٠ اشعار امیلے دیڪنسون •٠

  • نویسنده موضوع YGNeae
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 510
  • کاربران تگ شده هیچ

YGNeae

کاربر خبره
سطح
40
 
ارسالی‌ها
5,997
پسندها
41,959
امتیازها
0
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #1

(اشعار برتر امیلی دیکنسون - یکی از شاعران مورد علاقه م در ادبیات انگلیسی-)

« فرصتی نبود»

فرصتے براے نفرت نبود

چراڪه مرگ مرا باز مے داشت از آن
و زندگے چندان فراخ نبود
ڪه پایان دهم به نفرت خویش.

براے عشق ورزیدن نیز فرصتے نبود
اما از آن جا ڪه ڪوششے مے بایست
پنداشتم ،اندڪ رنجے از عشق

مرا ڪافے ست.


 
آخرین ویرایش
امضا : YGNeae

YGNeae

کاربر خبره
سطح
40
 
ارسالی‌ها
5,997
پسندها
41,959
امتیازها
0
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #2

«کسی بودن»

من هیچ‌ڪسم! تو ڪیستی؟
تو هم آیا هیچ‌ڪس هستی؟
پس ما جفت همیم!
به ڪسے نگو!
جار می‌زنند می‌دانی!

ڪسے بودن چقدر ملال‌آور است!
چقدر بے پروا همچون قورباغه‌اے
نام ڪسے را در تمام ژوئن بر زبان می‌آورند
براے گندابے ستایش‌گر!
 
امضا : YGNeae

YGNeae

کاربر خبره
سطح
40
 
ارسالی‌ها
5,997
پسندها
41,959
امتیازها
0
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #3

«انتظار»

ساعتے انتظار ڪشیدن طولانے است
اگر وراے آن، تنها عشق در میان باشد
ابدیت را انتظار ڪشیدن ڪوتاه است
اگر عشق پاداشت دهد نهایت را


 
امضا : YGNeae

YGNeae

کاربر خبره
سطح
40
 
ارسالی‌ها
5,997
پسندها
41,959
امتیازها
0
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #4
«نامه»

یڪ نامه لذت دنیاست-
خدایان را انڪار مے ڪند.

 
امضا : YGNeae

YGNeae

کاربر خبره
سطح
40
 
ارسالی‌ها
5,997
پسندها
41,959
امتیازها
0
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #5
«دنیا»

دنیا برایم شوربختے بود..
تا اینڪه تورا بمن بخشید..


 
امضا : YGNeae

YGNeae

کاربر خبره
سطح
40
 
ارسالی‌ها
5,997
پسندها
41,959
امتیازها
0
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #6

«فراموشش مے ڪنیم»

قلب! ما او را فراموش مے ڪنیم
تو و من، امشب!
تو باید حرارتش را فراموش ڪنے
و من روشنایے اش را
وقتے فراموشش ڪردے
لطفا به من بگو
عجله ڪن
اگر تاخیر ڪنے
ممڪن است باز هم به یادش بیاورم

 
امضا : YGNeae

YGNeae

کاربر خبره
سطح
40
 
ارسالی‌ها
5,997
پسندها
41,959
امتیازها
0
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #7

«معناے زندگے»

اگر بتوانم قلبے را از شڪستن باز دارم
بیهوده نزیسته‌ام
اگر بتوانم دردے را تسڪین دهم
یا ڪم ڪنم
یا به سینه سرخے افتاده یارے دهم
به آشیانه‌اش برگردد
بیهوده نزیسته‌ام.
 
امضا : YGNeae

YGNeae

کاربر خبره
سطح
40
 
ارسالی‌ها
5,997
پسندها
41,959
امتیازها
0
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #8

« امیدے بزرگ فرو ریخت »

امیدے بزرگ فرو ریخت
تو صدایے نشنیدے
ویرانه‌ها در درون بود
آه از خرابه‌ے حیله‌گرے ڪه هیچ قصه‌اے نگفت
و ‌شاهدے را راه نداد

ذهن را براے بارهاے گران ساخته‌اند
براے وضعیت بیم و وحشت پرورده‌اند
چندے لنگان‌لنگان در دریا فرو شدن
و وانمود ڪردن ڪه در خشڪے

ستایش نڪردن زخم
تا چنین وسعت یافت
ڪه زندگی‌ام همه در آن قدم گذاشت
و گودال‌ها و حفره‌ها ڪه در ڪنار بود

بستن پلڪ ساده‌اے
ڪه به خورشید گشوده بود
تا وقتے آن نجار ظریف
میخے ابدے بر آن بڪوبد

 
امضا : YGNeae

YGNeae

کاربر خبره
سطح
40
 
ارسالی‌ها
5,997
پسندها
41,959
امتیازها
0
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #9
«چشم‌ به‌ راه توام »

زنبور! چشم‌به‌راه توام
دیروز بود به دوستے
می‌دادم این خبر
ڪه «دگر رسیده وقت آمدنت»

غوڪ‌ها هفته‌ے پیش آمده‌اند
جا افتاده و مشغول ڪار شده‌اند
پرنده‌ها ڪم‌وبیش بازگشته‌اند
شبدرها جان گرفته، گرم شده‌اند

نامه‌ام «هفدهم» دست توست، به حدس
پاسخی، یا از آن بهتر،
خودت به داد دلم برس
دوستدارت، مگس


 
امضا : YGNeae

YGNeae

کاربر خبره
سطح
40
 
ارسالی‌ها
5,997
پسندها
41,959
امتیازها
0
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #10
«طلوع»

اڪنون برایت می‌گویم خورشید چگونه طلوع ڪرد
در هر دم تارے ابریشمین
برج‌ها در یاقوت ارغوانے شناور شدند
و خبر چون دسته‌ے سنجاب‌ها پراڪنده شد

تپه‌ها گره از ڪلاه گشودند
پرندگان آواز سر دادند
آن‌گاه آهسته به خود گفتم
«این دیگر خورشید است»

اما این‌ڪه چگونه غروب ڪرد نمی‌دانم
گویے نردبانے ارغوانے بود
ڪه دخترڪان و پسرڪان زرد
از آن مدام بالا می‌رفتند

و هنگامی‌ڪه بدان‌سو رسیدند
مدیر مدرسه‌اے خاڪستری‌پوش
میله‌هاے غروب را به‌آرامے برداشت
و همه را در پے خود ڪشاند

 
امضا : YGNeae

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا