دنباله دار یک اعتراف؟!

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ADONIS

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/3/19
ارسالی‌ها
75
پسندها
1,791
امتیازها
11,503
مدال‌ها
12
سن
22
سطح
10
 
  • #11
اعتراف میکنم تمام دوران بچگیم منتظر بودم شخصیت کارتونی مورد علاقم بیاد و فیلمو پاز کنم و شیشه تلوزیونو بشکنم تا اونو برای خودم داشته باشم:angel:
 
امضا : ADONIS

Reyhaneh.m

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
12/7/18
ارسالی‌ها
671
پسندها
11,351
امتیازها
28,473
مدال‌ها
22
سطح
21
 
  • #12
اعتراف میکنم برخی اوقات بین دوستام دعوا انداختم
 
امضا : Reyhaneh.m

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,177
پسندها
55,563
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
20
سطح
40
 
  • #13
رازمو به یکی گفتم.
اعتراف می‌کنم به احمقی خودم.
و اعتراف می‌کنم چقدر با اینکه متنفرم ازش، برام مهمه
 
آخرین ویرایش
امضا : GHAZAL NAROUEI

X-Nēgar

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
4/3/19
ارسالی‌ها
7
پسندها
257
امتیازها
1,703
سطح
0
 
  • محروم
  • #14
زیر اب یکیو زدم
 

Narges_D

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/6/18
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
20,461
امتیازها
48,373
مدال‌ها
23
سطح
29
 
  • #15
مقایسه کردن
 
امضا : Narges_D

Nadiiia

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/8/18
ارسالی‌ها
142
پسندها
4,093
امتیازها
16,633
مدال‌ها
8
سطح
11
 
  • #16
بچه بودم وقتی تو کوچه برق می‌رفت با پسر خالم رو زنگ همه ی خونه ها به جز خونه خودمون چسب می‌زدیم وقتی برق میومد کوچه عروسی میشد
 
امضا : Nadiiia

Elena

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/4/18
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,114
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
سطح
24
 
  • #17
اعتراف می کنم یبار با دست به یکی کردن با اریا و دانیال یه عروسی رو کلا ویران کردیم :/
شامو که ترکوندیم گیر هیچکی نیمد! (فاز تام و جری برداشتیم گفتیم پارچه زیر غذاهارو بکشیم غذاها نمیوفته کشیدیم غذاها که ریخت هیچی قیافه های ما خیلی باحال بود !) بصورت کاملاااااا اتفاقی لباس عروس به دو بسته ادامس آغشته شد ! تو همه عکسای تکی عروس دوماد هم حتی ما یه دستی ! کله ای ! پایی چیزی انداخته بودییم :/
عروسو دومادم گفتن جبران تمام خبراکاریارو عروسیای خودمون در میارن :laughting:
ولی الان که بزرگتر شدم واقعا عذاب وجدان گرفتم بابت عروسیشون =(
 
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] fatemeh23

fatemeh23

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
22/6/19
ارسالی‌ها
10
پسندها
274
امتیازها
990
سطح
0
 
  • #18
اعتراف میکنم دوستم فاطمه که از خواهر بهم نزدیک تره رو خیلی دوست دارم و میترسم یه روزی بره و دیگه نباشه :sadsmiley: :yes: :yes: :yes:
 
امضا : fatemeh23

Ariamehr

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
21/6/19
ارسالی‌ها
47
پسندها
1,160
امتیازها
6,223
مدال‌ها
7
سن
24
سطح
8
 
  • #19
توی خیابون با یکی درگیر شدم سه تا از دنده هاشو شکوندم....یه ماه تو بیمارستان بستری بود._.
ولی خدایی مقصر خودش بود
 
امضا : Ariamehr

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
21
سطح
20
 
  • #20
اعتراف میکنم تا همین الانم منتظرم از هاگوارتز برام نامه بیاد ... :scratch-one-s-head: :paratrooper:
 
امضا : Sama_Shams
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] fatemeh23
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا