دیالوگ دیالوگ‌های ماندگار سینمای ایران

[Nila]

سرگرد: جناب سرهنگ ! جسارتا "اعتراف تحت فشار"، ارزش قضایی نداره...
مسعود شصت چی: استیک که سرو نمی کنیم، داریم اعتراف میگیرم...
ارزش غذایی نداره که نداره !


مرد هزار چهره


شاه خطاب به قاضی شارح :
شرع برای این موضوع چه حکمی دارد؟؟؟

قاضی :
شرعیات آنقدر فرعیات دارد که هرآنچه ما بگوییم ، مردم قبول می کنند!!

سریال سربداران _ 1363

رضا :
مامان باباها خیلی خوبند سهیل... بخدا... وقتی نیستن میفهمی... باورکن... به خاک آقام!

حوض نقاشی _ 1392


معاویه: « قوی تر از ذوالفقار علـی سراغ داری؟؟ »
عَمرو بن عاص: «آری ، جهـل مردم»

سریال امام علی (ع)، 1375

ببخشید که بابات شدم...
پسرم گریه نکنیااااااااااااا...
اما نه گریه کن...اصلا گریه مال مرده...یه مرد باید سرشو بالا بگیره و گریه کنه...
شهاب حسینی_حوض...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[SHIRIN.SH]

 

[SHIRIN.SH]

 

[SHIRIN.SH]

 

[SHIRIN.SH]

نسرین: «اون زن و شوهر جوونن؛ نذار آلوده بشن.»
دیبا: «اونا دلاشون پاکه.»
نسرین: «همه به دستهای آدم نگاه می‏کنن.»

عنوان فیلم: [دستهای آلوده - 1378]
کارگردان: [سیروس الوند]
نویسنده: [سیروس الوند]​

 

[SHIRIN.SH]

دکتر سپید بخت: «من فکر می‏کردم این ماییم که بی اعتقادیم... ولی نسل شما واقعاً دست همه ما رو از پشت بسته.»
مژگان: «وقتی آینده‏ای نداری مثل اینه که خونه‏تو روی آب بسازی... ما یاد گرفتیم شناگرای خوبی باشیم.»

عنوان فیلم: [خانه ای روی آب - 1380]
کارگردان: [بهمن فرمان آرا]
نویسنده: [بهمن فرمان آرا]​

 

[SHIRIN.SH]

کریم: «اصلاً تو می‏دونی صدهزارتا ماهی چندتا میشه؟»
پسر بچه: «خب میشه صدهزارتا.»(:

عنوان فیلم: [آواز گنجشک‏ها - 1386]
کارگردان: [مجید مجیدی]
نویسنده: [مجید مجیدی، مهران کاشانی]​

 

[SHIRIN.SH]

آذر: «چه جوری شد من به پستت خوردم؟ دفعه اول منو کجا دیدی؟»
عزت: «حتما باید بگم؟»
آذر: «دلم می خواد بگی.»
عزت: «می‌دونی من اکثر شبا که می‌خوابیدم خواب یه دختر مو بور می‌دیدم با چشای درشت و آبی. عینهو خارجیا! عین خودت! یه شب می‌اومد به خوابم یه شب نمیومد یه هفته علافم می‌کرد... خلاصه حسابی منو پیچونده بود... بعدش تو رو دیدم. دیدم همونی هستی که تو خوابم میومد. بعد دیگه تو رو تو خواب می‌دیدم. کار به جایی رسید که به عشق خواب دیدن می‌خوابیدم! حالا هم دیگه قاطی کردم... نمی‌دونم اول خوابتو دیدم یا خودتو...»
آذر: «خب... حالا باقیشو بگو...»
عزت: «باقیش؟ باقیش دیگه همش حسرت... هر دفعه می‌خواستم باهات حرف بزنم تنم داغ می‌شد. دیگه دلمو خوش کرده بودم...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[*SaHaR_18*]

عشق مقدس است و عاشق اهل خ**یا*نت نیست
عاشق ناپاکی را به حریم پاک و مقدس دل راه نمی دهد
هوس را نباید عشق نامید.


یوسف پیامبر

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[*SaHaR_18*]

_ هرچی باشه، بالاخره ما الان محرم همدیگه‌ایم، شهرزاد خانوم.

+ محرمیت که فقط به کاغذ نیست، دل آدم باید محرم باشه.


شهرزاد