._.Negar کاربر سایت رو به پیشرفت تاریخ ثبتنام 16/1/20 ارسالیها 236 پسندها 3,060 امتیازها 16,633 مدالها 10 سطح 11 23/2/20 #71 - پسرخالت نصف توئه یه زندگیو اداره میکنه اونوقت تو قد شتر شدی نشستی با مورچه ها اختلاط میکنی ملعون؟! /:
- پسرخالت نصف توئه یه زندگیو اداره میکنه اونوقت تو قد شتر شدی نشستی با مورچه ها اختلاط میکنی ملعون؟! /:
فاطمه عبدالهی نویسنده برتر + مدیر بازنشسته نویسنده انجمن تاریخ ثبتنام 6/9/18 ارسالیها 2,751 پسندها 33,282 امتیازها 66,873 مدالها 32 سطح 33 23/2/20 #72 پسر خواست چیزی بگه که باباش یه پس گردنی بهش زد و گفت: حالا ک اینجوری میرم کولرو خاموش میکنم :/ امضا : فاطمه عبدالهی
._.Negar کاربر سایت رو به پیشرفت تاریخ ثبتنام 16/1/20 ارسالیها 236 پسندها 3,060 امتیازها 16,633 مدالها 10 سطح 11 23/2/20 #73 پسر مثه یوزپلنگ به سمت خونه حمله کرد و گفت: به جون همون شوورخالم اگه دست به کولر بزنی میرم سیگاری میشم
پسر مثه یوزپلنگ به سمت خونه حمله کرد و گفت: به جون همون شوورخالم اگه دست به کولر بزنی میرم سیگاری میشم
._.Negar کاربر سایت رو به پیشرفت تاریخ ثبتنام 16/1/20 ارسالیها 236 پسندها 3,060 امتیازها 16,633 مدالها 10 سطح 11 23/2/20 #74 باباش گفت: خب سیگاری شو پسر هم سریع گفت باشه و از خدا خواسته و با لبخندی به عرض شونه به سمت در حیاط رفت که پدرش به سمتش خیز برداشت و یه پس گردنی آبدار زد پسر گفت خب مشکل چیه پدرش با عصبانیت گفت : اینو زدم که بفهمی باید بگی "چشم" نه باشه /:
باباش گفت: خب سیگاری شو پسر هم سریع گفت باشه و از خدا خواسته و با لبخندی به عرض شونه به سمت در حیاط رفت که پدرش به سمتش خیز برداشت و یه پس گردنی آبدار زد پسر گفت خب مشکل چیه پدرش با عصبانیت گفت : اینو زدم که بفهمی باید بگی "چشم" نه باشه /:
oxm کاربر نیمه فعال کاربر نیمه فعال تاریخ ثبتنام 8/7/18 ارسالیها 520 پسندها 2,291 امتیازها 14,773 مدالها 3 سطح 0 24/2/20 #75 پسر گفت چشم از خونه زد بیرون که خاله خان جان پدر بزرگ گرامی را با اخم جلوی در دید...*_* امضا : oxm
._.Negar کاربر سایت رو به پیشرفت تاریخ ثبتنام 16/1/20 ارسالیها 236 پسندها 3,060 امتیازها 16,633 مدالها 10 سطح 11 24/2/20 #76 پسر گفت: یا پنج تن!
LACRIMOSA کاربر حرفهای کاربر حرفهای تاریخ ثبتنام 24/10/19 ارسالیها 1,783 پسندها 17,126 امتیازها 46,373 مدالها 7 سن 17 سطح 0 24/2/20 #77 پسرك تو ذهن خودش گفت خدا چرا دستگاه شليك بدبيختي هارو به سمت من گرفتي ؟ امضا : LACRIMOSA
Maryam.chitsazii کاربر فعال کاربر فعال تاریخ ثبتنام 15/10/19 ارسالیها 977 پسندها 4,986 امتیازها 23,673 مدالها 17 سطح 12 24/2/20 #78 خواست برگرده که با در بسته مواجه شد پس توی یک لحظه تصمیم گرفت ان دو رو کنار بزنه و با سرعت بدوه و داد بزنه: دارم میرم نجات. امضا : Maryam.chitsazii
خواست برگرده که با در بسته مواجه شد پس توی یک لحظه تصمیم گرفت ان دو رو کنار بزنه و با سرعت بدوه و داد بزنه: دارم میرم نجات.
._.Negar کاربر سایت رو به پیشرفت تاریخ ثبتنام 16/1/20 ارسالیها 236 پسندها 3,060 امتیازها 16,633 مدالها 10 سطح 11 24/2/20 #79 داشت وسط کوچه میدوید که چندتا از بچه محلای قلدرشو دید
oxm کاربر نیمه فعال کاربر نیمه فعال تاریخ ثبتنام 8/7/18 ارسالیها 520 پسندها 2,291 امتیازها 14,773 مدالها 3 سطح 0 25/2/20 #80 ساکت شد و مثل کرم خزید لای دیوار 30 سانتی امضا : oxm