با این حرف پسر مو فرفری، ترسی در دل پسرک به وجود امد؛استرس پسرک بیشتر شد و دستشویی اش گرفت
چون هر وقت پسر مو فرفری چنین حرفی می زد یعنی وای به حالت بود، دخلت را می اورد، تو را بی جون تحویل خانواده ات می داد.
پسر مو فرفری به خاطر تپل بودنش زور زیاد تری نسبت به بقیه داشت.
او به پسرک پیشنهادی داد، پیشنهادش این بود که پسرک با او مبارزه کند؛ انها گفتند که اگر پسرک برنده ی این مبارزه شود برای همیشه دست از سر او بر می دارند و اگر بازنده شود تا اخر عمر پسرک، او را ازار می دهند.
حال او باید مبارزه می کرد پس از انها پرسید:کی می خواهیم مبارزه کنیم؟
انها در جواب گفتند:یک هفته به تو وقت می دهیم تا خودت را اماده کنی بعد از یک هفته مبارزه ی ما شروع خواهد شد...