- تاریخ ثبتنام
- 23/6/18
- ارسالیها
- 2,697
- پسندها
- 50,536
- امتیازها
- 66,873
- مدالها
- 42
سطح
40
سلام مهدیه احمدی هستم سی ساله نویسنده چند اثر مجازی در انجمن و هورزاد که در انجمن یک رمان تایپ و به چاپ رسید و در حال حاضر سه رمان در دست تایپ دارم در انجمن
رمان لایزال با تگ ویژه
ماجرای دختری که ازدواج کرده بابت یک پنهان کاری که به قبل از ازدواجش مرتبط هست پایه های زندگی اش سست می شود و...
رمان حتف مرداب با ژانر ترسناک فانتزی که هنوز تعداد پست کمی ازش آپ شده
و رمان این تو مرا خواهد کشت که بعد از لایزال به صورت مرتط قراره پارت گذاری بشه
ممنون میشم مطالعه کنید و نظراتتون رو با من به اشتراک بذارید
رمان لایزال با تگ ویژه
ماجرای دختری که ازدواج کرده بابت یک پنهان کاری که به قبل از ازدواجش مرتبط هست پایه های زندگی اش سست می شود و...
رتبه سوم تراژدی | رمان لایَزال | مهدیه احمدی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان
به نام خدایی که عشق را سرمشقِ دلها قرار داد کد رمان: ۳۵۵۶ ناظر رمان: @SARABAHAR.NAJM سطح: ویژه، رتبه سوم تراژدی خلاصه: نفسش را بریدند با دردهای زیاد، نفهمید چه کند در برابر پنهان کاری او، پارسایی که نفسش بند شده به هوای نفسش بود، حالا مانده در این دو راهی ماندن و رفتن. چه درد بدیست که هنوز...
forum.1roman.ir
در حال تایپ | رمان حتف مرداب | مهدیه احمدی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان
کد: 4690 ناظر: @.lTimal. خلاصه: از پنجره به مرداب نگاه کرد، میدانست چیزی به بیرون آمدنِ مارنشان نمانده؛ اما نمیدانست قربانی امشب و خوراک مارنشان از گروه شش نفری خودشان است یا از افراد دهکده انتخاب میکنند. هیچ کس جز ملانی مارنشان را ندیده بود، صدای صور به گوشهایش رسید و رعشهای که بر اندامش...
forum.1roman.ir
در حال تایپ | رمان این تو، مرا خواهد کشت | مهدیه احمدی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان
کد رمان: ۴۴۷۵ ناظر رمان: @20-hasti هو الحق خلاصه: نبات شناسنامهاش را درون کیف گذاشت و در سکوت کنار پدرش نشست و تا خانه تنها صدایی که سکوت بینشان را میشکست، صدای بوق ماشینها بود. او در میان دو حس عجیب دست و پا میزد. حس رهایی مانند پرندهای که تازه از قفس رها شده و بال گشوده و حسی که خود را...
forum.1roman.ir
ممنون میشم مطالعه کنید و نظراتتون رو با من به اشتراک بذارید