مهم مـعرفــى آثار نــويسندگان انجمن يك رمان

[الـی.کـا]

سلااااااااام
الهام کامیاب هستم ۲۱ ساله.
نویسنده رمان سیاه ورق.
خوشحال میشم از من نو قلم حمایت کنید :))

ویژه | رمان سیاه ورق | الی.کا کاربر انجمن یک رمان

-بسم‌الله الرّحمن الرحیم- کد رمان: 5159 ناظر: @Ghasedak. تگ: ویژه خلاصه: با وجود نحسش نفس زندگی را بریده است و مجید نیز در این بین، مرتکب اشتباه بزرگی می‌شود که خانواده‌ی چهار نفره‌یشان را در مخمصه‌ی سختی قرار می‌دهد. سبحان، به دنبال جبران خسارتی که پدرش به بار آورده است، بدترین تصمیم ممکن را...

forum.1roman.ir

 

[م . اسماعیلی]

سلام، شبتون بخیر
اسماعیلی هستم و دو ساله تو انجمن هستم و خوشحالم از این بابت چون انجمن باعث شد نوشته های تو پستوی ۲۰ ساله ام رو که هیچکسی ازش خبر نداشت تو این فضای دوست داشتنی رونمایی کنم .
یک رمان کامل شده رو سایت دارم به نام ب مثل بی وفا که دوماه پیش قرارداد چاپ امضا کرده و یک رمان در حال بازبینی و رمان دیگرم در حال تایپ...
ژانر تمامی رمان های من عاشقانه، درام و اکثرا تراژدی هست که خوشحال میشم اگر علاقمند بودید همراهی ام کنید .

رمان بغض کال در حال تایپ:
مطلوب - رمان بغضِ کال | م. اسماعیلی کاربر انجمن یک رمان
رمان عطر بارون بوی سیب در حال بازبینی:

در حال تایپ - رمان عطر بارون، بوی سیب | م. اسماعیلی کاربر انجمن یک رمان

کد:4666 ناظر: @Sanam_S نام رمان: عطر بارون، بوی سیب نام نویسنده: م. اسماعیلی ژانر: #عاشقانه #درام خلاصه: طلا از پس عشقی گرم و پر شور بخاطر روبرو شدن با مشکلی بزرگ حال به اوج تلخی و سردی رسیده و تنها راه رهایی را جدایی می داند. شاهرخ به هر دری می زند برای حفظ این عشق اما تلاش هایش سرانجامی...

forum.1roman.ir

و رمان ب مثل بی وفا...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Asal.k85]

سلام روز خوش
عسل کورکورم ۱۶سالمه
چهار تا رمان تا حالا نوشتمه که دو تاشون در حال تایپه یکیشون کامل شده یکیشون هم هنوز وارد سایتش نگرفتم و یه کتاب هم دارم می‌نویسم.
اسم رمان هایی هم که می‌نویسم
۱_آرامش بودنت
۲_برگرد جبران میکنم
۳_غوغای سرنوشت
۴_ارباب غیرتی من(هنوز وارد سایت نشده)
و کتاب هم
سرباز واقعی(گمنام)

 

[Rigina]

سلام عزيزان
رها هستم 17 سالمه
دلنويس اثر: دلنوشته افكار چراغاني

مجموعه دلنوشته‌های افكار چراغانی | Rigina كاربر انجمن يک رمان | Page 5

"به نام چاشني بخش زبان ها" نام دلنوشته: افكار چراغاني نويسنده: ر. دوست حسيني مقدمه : همه‌ چیز از يک‌ جرقه آغاز مي‌شود. افكار و احساسات خوب مثل يک ميدان مغناطيسي مي‌‌‌ماند كه هرچه دورتر شوي، جاذبه آن هم زياد خواهد‌ شد. اگر قلب مهربانت را از حصار زنجيرهاي غم، كينه و دشمني‌ آزاد كني؛ با چشمانِ...

forum.1roman.ir

 

[ملکه جهنمی❄]

به نام یزدان پاک
درود به تمامی دوستان و همکاران گرامی
من بیتا صادقی هستم ملقب به دختر سایه ۱۷ سالمه و از ۱۴ سالگی نوشتن رو شروع کردم
دو رمان درحال تایپ در انجمن دارم که لینک اونها در امضام هست سه رمان در متروکه دارم که زیر ویرایش قرار داره.
در ژانر فانتزی، اکشن و ترسناک فعالیت دارم. رمان اولم روی سایت در دسترس قرار داره و دو رمان فعلا زیر تایپ دارم و یک دلنوشته کامل شده نهایت تلاشم رو میکنم که روز به روز قلمم رو بهتر کنم و در تلاش هستم که نوشته‌هام ارزش خوندن داشته باشن، خوشحال میشم که سری به کار‌های من هم بزنید با سپاس فراوان
در حال تایپ - رمان نوجوانان قهرمان | بیتا صادقی کاربر انجمن یک رمان...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[فاطمه شکیبا]

سلام و درود،
فراتم و با اسم مستعار فاطمه شکیبا قلم میزنم. دانشجوی جامعه‌شناسی‌ام، و شش تا رمان و دوتا داستان کوتاه نوشتم. چند سالی میشه که توی انجمنم و بیشتر رمانهام روی سایت هم رفته. از 15 سالگی می‌نوشتم؛ ولی اولین نوشته‌هام رو بعد کنکور به طور جدی منتشر کردم.
راستش چون آدم درونگرایی ام و حرف زدن برام مثل جون کندنه، به نوشتن رو آوردم.
نوشتن واقعا ذهنم رو آروم میکنه و برام هیجان‌انگیزه؛ همونطور که مطالعه رمان‌های نویسندگان مختلف برام جذابه. موقع مطالعه یا نوشتن، شاید ظاهرا آروم یه گوشه نشسته باشم ولی دارم زندگی توی جهان‌های جدید و ماجراهای جدید رو تجربه می‌کنم.
به ژانر جنایی و معمایی بیشتر علاقه دارم و معروفم به خشن بودن. خیلی عاشقانه دوست ندارم. راستش به نظرم وقتی یه...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[خیال آبی]

دلنوشته | مجموعه دلنوشته‌های بی‌گناهان همیشه محکوم | فاطمه ناصری کاربر انجمن یک رمان

موضوع دلنوشته:بی‌گناهان همیشه محکوم نویسنده: فاطمه ناصری مقدمه: در گرداب زمان هر آنچه دیدم و از آن عبور کردم تنها تهمت زدن به مرغان بی گناهی بود که خواسته‌ای کم درست به وسعت یک قطره‌ی آب داشتند و آن چیزی جز عدالت برای همگان و حتی برای کسانی که گناهکار خطابشان می‌کردند نبود، عدالتی که در آن...

forum.1roman.ir

در حال تایپ | رمان ماورای رموز | فاطمه ناصری کاربر انجمن یک رمان | Page 5

کد رمان: ۴۴۲۰ ناظر: @ANAM CARA خلاصه: تاریکی‌ها همیشه در میانه‌های دیواره‌های پوشالین از هم گسیخته پنهان گشته تا روشنایی‌ها را با مه‌های سیاه شومشان از میان بردارند، اما هرگز موفق نمی‌گردند چرا که خوبی‌ها تا ابد همان طور که پرودگار می‌خواهد پیروز گشته چه در اوج ظاهر ماجرا و چه در باطن همیشه...

forum.1roman.ir

سلام به همه‌ی دوستان گل، اینم از دو آثار من که یکیش رمانه و دومی هم دلنوشته‌ام(دلنوشته رو تازه چند روزه شروع کردم به نوشتنش...)
انشالله که آثار منم می‌خونید؛ خوشحال میشم نظراتتون هم با من در میون بذازید!

رمانمم می‌دونم هنوز خیلی کار داره تا پیشرفت کنه، ولی خوب بالاخره اولین نوشتمه و اون زمان که یک ایده به ذهنم رسید گفتم که بهتره تبدیل به یک رمانش کنم چرا که یک خورده متفاوته و متفاوت بودن هم گاهی بد نیست!

لطفاً حتما وقتی می‌خونید لایک هم بکنید یادتون نره!

 

[Edward]

مطلوب | رمان غریبه‌ای در پشت سر | ادوارد کاربر انجمن یک رمان

کد رمان: ۴۰۴۵ ناظر: @Ghasedak. نام رمان: غریبه ای در پشت سر نام نویسنده: ادوارد ژانر: #معمایی #تریلر #روانشناختی خلاصه: آنگاه که یک دیو سپید در پیش چشمان شما ظاهر شود،یک دیو سپید که تشنه به ریختن خون است چه خواهیدکرد؟ می گریزید؟ بله گریز راه حل منطقی به نظر می آید اما در مقابله با این دیو...

forum.1roman.ir

در این رمان هیچ چیز مطابق انتظار شما پیش نمی رود.

 

[.fatemeh.m.asl]

سلام به تمام دوستان عزیزم

بنده فاطمه محمدی اصل هستم. با اسم مستعار آتریامین، ساکن تهران هستم و نقاشی میخونم. از کودکی دست به قلم داشتم. بیشتر برای خودم یا مسابقه های مدرسه متن و شعر می‌نوشتم. تا اینکه توی سن سیزده سالگی تصمیم گرفتم شروع به نوشتن یک رمان کنم. توی سه هفته دستو پا شکسته تمومش کردم؛ اما حسابی از فضای نوشتن خوشم اومد. چند سال بعد دوباره قلم به دست گرفتم برای نوشتن رمان جدید ایندفعه با یه تصمیم کاملا جدی حدود یک سال روی یه داستان و موضوع کار کردم و نتیجش شد اولین رمان کامل من به اسم آخرین دلداده که از دل جامعه میومد و به اختلال های روانی می‌پرداخت.
اولین رمان کامل من برخلاف تصورم حسابی مخاطب جذب کرد؛ اما چون هنوز جای کار...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[حصار آبی]

سلام، هاجر منتظر هستم. ۲۹ساله. از جاییکه به یاد دارم عاشق نویسندگی بودم و هستم. از یک رمان به خاطر حمایتش از نویسندگان ممنون و متشکرم. و امیدوارم همبن‌طور با قدرت پیش بره. خودم عشق فانتزیم؛ ولی به دلایلی که خودم نمی‌دونم خیلی کم فانتزی نوشتم. تا الان یکی برایم بماند
رو توی یک رمان به پایان رسوندم با ژانر عاشقانه، اجتماعی که در حال بازبینی هستش. رمان ترسناک زمزمه‌ی تپه‌های تنگستان و جلد دومش زنده به گور، و سرو پناه رو در حال تایپ دارم. البته زمزمه‌ی تپه‌های تنگستان کامل شده و منتظر گرفتن تگشه. عزیزان می‌تونن با خیال راحت اونو مطالعه کنن.