مهم مـعرفــى آثار نــويسندگان انجمن يك رمان

[s___ag]

سلام به همگی:) من سحرم خیلی علاقه به کتابای آگاتا کریستی دارم و تصمیم گرفتم یه رمانی به همین سبک بنویسم شخصیت رمانم رو نمی تونین حدس بزنین و دربارش قضاوت کنین اتفاق هایی که تو رمانم میوفته ذذهنتون رو به خودش مشغول میکنه خون و خونریزی داریم کلا همه چی رو سعی کردم تو رمانم بزارم خوشحال میشم رمانمو لایک کنین
سخت بود برا من اینطور حرف زدن :) زود باش بیا رمانمو لایکن اه وگرنه با دمپایی می افتم دنبالت

https://forum.1roman.ir/threads/122558/

 

[t.sh]

سلام
طوبی شریعتمداری 16 ساله از قم!
نوشتن رو خیلی دوست دارم به خاطر همین از دو سال پیش شروع کردم به نوشتن رمان. قبل از اون هم می نوشتم اما نه توی انجمن و به شکل رمان!
رمان های کامل شده ام عشق خائن و آرام ناآرام هست و رمان در حال تایپم هم ترانه دوری است
در حال تایپ رمان ترانه دوری | t.shکاربر انجمن یک رمان
امیدوارم ازش لذت ببرید

 

[زهرا فرمانی(مهشید)]

سلام من زهرا فرمانی هستن اسم مستعارم مهشید هست و شانزده ساله هستم . به نوشتن علاقه دارم و با تشویق دبیر فارسیم شروع کردم به نوشتن . قبلا یک رمان روی کاغذ نوشته بودم و این اولین رمان تایپی من هست ازتون خواهش میکنم رمان من را بخونید و نظرتون را درباره اش بگید https://forum.1roman.ir/threads/126656/post-962145 دختر دریا
امید وارم لذت ببرید

 

[ADLAYD]

با سلام خدمت شما دوستان عزیز و گرامی. وقتتان بخیر باشد.
من fateme26 هستم. تازه وارد انجمن یک رمان ((1roman)) شدم. من از هنگامی که وارد مدرسه شدم همیشه به نویسندگی عشق می ورزیدم و آرزوی ام این بود که مردم داستان هایم را بخوانند. من یک داستان کوتاه کامل شده دارم که برای شما عزیزان به روایت قلم کشیدم. نام داستان کوتاه من "هرگز برای عشق دیر نیست" است. داستان من ژانر 'عاشقانه' دارد و محتوای آن، راجب به یک دختر است که زندگی فقط آن روی خوش و بدون غم خود را به او نشان داده است؛ اما زندگی همیشه آن روی نیمه پنهان و تاریک خود را از دیدگان افراد پنهان می کند. دختری که فقط روی خوش زندگی را دیده، فقط با یک سو تفاهم، زندگی آن روی دیگرش را به او نشان میدهد.
ممنون می شوم که داستان...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[R.Reyhani]

برگزیده | رمان آقازاده | ریحانه ریحانی کاربر انجمن یک رمان

کد رمان: 2923 ناظر: @Taranom. تگ: برگزیده خلاصه: چشم‌ها در حسرت افشای آن‌چه در پشت پرده‌هاست و جان را می‌آزارد هستند؛ این‌بار داستان پسر و پدر! پدری که تنها نام پدر را یدک می‌کشد و پسری که خود را از زیر یوغ اموال و املاک و راه پدر جدا می‌کند. حال این بین، نفرت لملمه می‌زند؛ شیفتگی غنچه...

forum.1roman.ir

رمان آقازاده‌ی عصامی دومین اثر من از نظر نوشتن است. رمانی که مدت‌های زیادی را صرف تحقیق راجع به آن کردم و امیدوارم بازخوردش جواب‌گوی تمام تلاش‌های شبانه‌روزی‌ام باشد.

 

[S@h@r]

سلام دوستان عزیز من سحر حمیدی هستم. از کودکی شور و شوق نویسندگی در من بود. اما هرگز حتی بعد اتمام دوران دبستان هم جرئت دست به قلم شدن رو نداشتم. تا اینکه در سال نهم با یک رمان آشنا شدم و بلاخره قلمم رو به دست گرفتم و دو داستانی که در سر داشتم، روی کاغذ پیاده کردم و حالا درحال انتشارشان در یک رمانم و قصه های زیادی دارم که می‌خوام بنویسم، ان‌شاءالله بزودی اون هارو هم بعد اتمام اینا می‌نویسم.
قلم همتون مانا!
قصه دوستی سه پسر است که برای هدف خود، باید دست در دست هم، دوشادوش هم و هم‌قدم و هم‌قسم از دره‌ها و دست‌اندازهای مرگبار جاده‌های زندگی خود بجنگند و بجنگند و بجنگند.

در حال تایپ - رمان رادیکال ما سه تا | S@h@r کاربر انجمن یک رمان

کد رمان: 3130 ناظر: @Moon..17 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم نام رمان: رادیکال ما سه تا نویسنده: s@h@r ژانر: #درام #اجتماعی #جنایی #عاشقانه خلاصه: سلام! ما "سه تا" هستیم. جان و روح‌مان به یکدیگر متصل است. ما اعدادی در زیر رادیکالیم. رادیکال‌های سرسختی که می‌خواهند از ما جذر بگیرند تا ما را از هم جدا...

forum.1roman.ir

داستان دختری به نام کاترینا است که در سفینه...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[D.S.R]

خب سلام منم یه خله مشنگم که رمان مینویسه
فقط یه رمان دارم مینویسم که البته اگه دوستام اجازه بدن و انقدر کار به من ندن و من وقت بکنم
ماهه دیگه میشه ۱۴ سالم و از انگیزم برای نوشتنه رمانم باید بگم که خیلی چیزه چرتی بود. راستش اول با یه جک شروع شد. یه جک بود که تصمیم گرفتم یه داستان بنویسم و اونو توش بیارم
و اینکه بعدا قضیه جدی شد و الان واقعا بدون مسخره بازی مینویسمش
و دیگه اینکه نمیخواستم بیام برا تبلیغ ولی فقط اینکه یکی از دوستام شرکت کرده بود رو دیدم و برام جالب شد تا منم یه چیزی ارسال کنم

https://forum.1roman.ir/threads/134365/post-1016489

 

[گل رز]

سلام من سحر هستم ۲۴ ساله از ۱۶ سالگی نوشتن اغاز کردم با کلی غلط املایی ..
سره کلاس درس زیره نیمکت یواشکی داستان مینوشتم ... یک شب اومدم از ارزوم بگم برای پدرم که نویسندگی بود اما همراهیم نکرد ولی من باز به نوشتن ادامه دادم تو لبتاب ۴ تا رمان نوشتم که خدا بخواد همشون تو انجمن میزارم ... به امید روزی که کتاب چاپ شده ام را در دستان شما عزیزان ببینم... اولین لینکی که میذارم رمان دختری در کوچه پس کوچه های ونک هستش که به پایان رسیده منتظر تگ و نقد هستم...

در حال تایپ - رمان دختری در کوچه پس کوچه های ونک | گل رز کاربر انجمن یک رمان

کد رمان: 3317 ناظر: @Gandom70 عنوان : دختری در کوچه پس کوچه های ونک ژانر : #اجتماعی_عاشقانه_جنایی نام نویسنده : سحر عزیزخوار خلاصه : میلاد و نیما دو دوست با اخلاق های متفاوت نیما همیشه شوخ و پر حرف میلاد سنگین و آروم و کمی جدی... معنی زندگی براشون فقط به پول خلاصه میشد، تا این که دختری وارد...

forum.1roman.ir

این دومی هم رمان مادرانه هستش که درحال تایپ...

در حال تایپ - رمان مادرانه | گل رز کاربر انجمن یک رمان

کد رمان:3346 ناظر: @SAMA.B نام رمان: مادرانه ژانر: #درام اسم نویسنده: سحر عزیزخوار خلاصه: مریم دختری است زیبا با چشمانی آبی که همه را جذب خودش می‌کند، او کمی مغرور اما مهربان، بین گذشته و آینده مونده اما آخر یک راه براش باقی می‌مونه... .

forum.1roman.ir

 

[Nazanin.raminiya]

سلام وقت همگی بخیر، امیدوارم حال دلتون خوب باشه...
بنده نازنین رامی نیا هستم 18 ساله از خوزستان؛
من از 11 سالگی علاقه شدیدی به نویسندگی داشتم و حتی خیلی کوتاه هم رمان مینوشتم...
یکی از رمان هام به اسم (سرنوشت دامون) توی سایت قرار گرفته
رمان جدید و درحال تایپ هم دارم که لینکش رو پایین واستون میزارم..

در حال تایپ - رمان فریاد یک درد | نازنین رامی‌نیا کاربر انجمن یک رمان

کد رمان: 3108 ناظر: @Avat نام رمان: فریاد یک درد نویسنده: نازنین رامی‌نیا ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #تراژدی زوایه دید: دانای کل خلاصه: همه چیز از آن‌جایی آغاز شد که دختر آرام و صبور داستان ما فرمان قلب خود را از دست داد. اکنون در مسیری قرار دارد که از نظر خانواده‌اش درست نیست! و حالا ترمه تنها...

forum.1roman.ir

 

[ADLAYD]

با سلام خدمت همگی شما دوستان خوبم.
من fateme26 هستم و از 9 سالگی در حال نوشتن داستان، در ژانر های مختلف هستم. من در این زمان با خودم گفتم که بیام و داستان هایم را در عُموم به نمایش بذارم. اولین اثر من داستان کوتاهی بود که در این انجمن خوب به نمایش گذاشتم به نام [ هرگز برای عشق دیر نیست]، که به اتمام رسید و در صفحه اصلی انجمن قرار گرفت، و با حمایت های برخی دوستان خوبم، من روحیه گرفتم و داستان دومم را در انجمن قرار دادم.

اثر دومم، یک داستان کوتاه است به نام [ قاضی] که در حال تایپ است. خوشحال میشم آن را مطالعه و اگر از آن خوشتان آمد، لایک و تحت حمایت خوبتان قرار دهید.

https://forum.1roman.ir/threads/137473/ داستان...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.