- ارسالیها
- 6,189
- پسندها
- 17,401
- امتیازها
- 78,373
- مدالها
- 7
- سن
- 21
قسمت دوازدهم
اخترک چهارم اخترک مردی تجارتپیشه بود. این بابا چنان مشغول و گرفتار بود که با ورود شهریار کوچولو حتا سرش را هم بلند نکرد.
شهریار کوچولو گفت: – سلام. آتشسیگارتان خاموش شده.
– سه و دو میکند پنج. پنج و هفت دوازده و سه پانزده. سلام. پانزده و هفت بیست و دو. بیست و دو و شش بیست و هشت. وقت ندارم روشنش کنم. بیست و شش و پنج سی و یک. اوف! پس جمعش میکند پانصدویک میلیون و ششصد و بیست و دو هزار هفتصد و سی و یک.
– پانصد میلیون چی؟
– ها؟ هنوز این جایی...
اخترک چهارم اخترک مردی تجارتپیشه بود. این بابا چنان مشغول و گرفتار بود که با ورود شهریار کوچولو حتا سرش را هم بلند نکرد.
شهریار کوچولو گفت: – سلام. آتشسیگارتان خاموش شده.
– سه و دو میکند پنج. پنج و هفت دوازده و سه پانزده. سلام. پانزده و هفت بیست و دو. بیست و دو و شش بیست و هشت. وقت ندارم روشنش کنم. بیست و شش و پنج سی و یک. اوف! پس جمعش میکند پانصدویک میلیون و ششصد و بیست و دو هزار هفتصد و سی و یک.
– پانصد میلیون چی؟
– ها؟ هنوز این جایی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.