شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2,713
  • بازدیدها 20,181
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #211
136915

پرده‌ی کس نشد این پرده‌ی میناگون



زشتروئی چه کند آینه‌ی گردون

نام را ننگ بکشت و تو شدی بدنام
وام را نفس گرفت و تو شدی مدیون

تو درین نیلپری طشت، چو بندیشی
چو یکی جامه‌ی شوخی و قضا صابون

گهری کاز صدف آز و هوی بردی
شبهی بود که کردی چو گهر مخزون

چند ای نور، قرینی تو بدین ظلمت
چند ای گنج بخاک سیهی مدفون

کرد ای طائر وحشی که چنین رامت
چون بکنج قفس افکند قضایت، چون

بدر آی از تن خاکی و ببین آنگه
که چه تابنده گهر بود در آن مکنون

مچر آزاده که گرگست درین مکمن
مخور آسوده که زهرست درین معجون

چه شدی دوست برین دشمن بیرحمت
چه شدی خیره برین منظر بوقلمون

بهر سود آمدی اینجا و زیان کردی
کرد سوداگر ایام ترا مغبون

پشته‌ی آز چو خم کرد روان را پشت
به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #212
136914
دگر باره شد از تاراج بهمن



تهی از سبزه و گل راغ و گلشن

پریرویان ز طرف مرغزاران
همه یکباره بر چیدند دامن

خزان کرد آنچنان آشوب بر پای
که هنگام جدل شمشیر قارن

ز بس گردید هر دم تیره ابری
حجاب چهره‌ی خورشیدی روشن

هوا مسموم شد چون نیش کژدم
جهان تاریک شد چون چاه بیژن

بنفشه بر سمن بگرفت ماتم
شقایق در غم گل کرد شیون

سترده شد فروغ روی نسرین
پریشان گشت چین زلف سوسن

بباغ افتاد عالم سوز برقی
بیکدم باغبان را سوخت خرمن

خسک در خانه‌ی گل جست راحت
زغن در جای بلبل کرد مسکن

بسختی گشت همچون سنگ خارا
بباغ آن فرش همچون خزاد کن

سیه بادی چو پر آفت سمومی
گرفت اندر چمن ناگه وزیدن

به بیباکی بسان مردم م**س.ت
به بدکاری بکردار هریمن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #213
[IMG]


حاصل عمر تو افسوس شد و حرمان



عیب خود را مکن ایدوست ز خود پنهان

وقت ضایع نکند هیچ هنرپیشه
جفت باطل نشود هیچ حقیقت دان

هیچگه نیست ره و رسم خردمندی
گرسنه خفتن و در سفره نهفتن نان

دهر گرگیست گرسنه، رخ از او برگیر
چرخ دیویست سیه دل، دل ازو بستان

پا بر این رهگذر سخت گرانتر نه
اسب زین دشت خطرناک سبکتر ران

موج و طوفان و نهنگست درین دریا
باید اندیشه کند زین همه کشتیبان

هیچ آگاه نیاسود درین ظلمت
هیچ دیوانه نشد بسته‌ی این زندان

ای بسا خرمن امید که در یکدم
کرد خاکسترش این صاعقه‌ی سوزان

تکیه بر اختر فیروز مکن چندین
ایمن از فتنه‌ی ایام مشو چندان

بی تو بس خواهد بودن دی و فروردین
بی تو بس خواهد گشتن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #214
منشانند زیر گنبد گردان

[IMG]


بد منشانند زیر گنبد گردان



از بدشان چهر جان پاک بگردان

پای بسی را شکسته‌اند به نیرنگ
دست بسی را ببسته‌اند به دستان

تا خر لنگی فتاده‌است ز سستی
توسن خود را دوانده‌اند بمیدان

جز بدو نیک تو، چرخ می‌ننویسد
نیک و بد خویش را تو باش نگهبان

گر ستم از بهر خویش می‌نپسندی
عادت کژدم مگیر و پیشه‌ی ثعبان

چندکنی همچو گرگ، حمله بمردم
چند دریشان همی بناخن و دندان

دامن خلق خدای را چو بسوزی
آتشت افتد به آستین و به دامان

هر چه دهی دهر را، همان دهدت باز
خواسته‌ی بد نمیخرند جز ارزان

خواهی اگر راه راست: راه نکوئی
خواهی اگر شمع راه: دانش و عرفان

کارگران طعنه میزنند به کاهل
اهل هنر خنده میکنند به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #215
[IMG]


بد منشانند زیر گنبد گردان



از بدشان چهر جان پاک بگردان
پای بسی را شکسته‌اند به نیرنگ
دست بسی را ببسته‌اند به دستان
تا خر لنگی فتاده‌است ز سستی
توسن خود را دوانده‌اند بمیدان
جز بدو نیک تو، چرخ می‌ننویسد
نیک و بد خویش را تو باش نگهبان
گر ستم از بهر خویش می‌نپسندی
عادت کژدم مگیر و پیشه‌ی ثعبان
چندکنی همچو گرگ، حمله بمردم
چند دریشان همی بناخن و دندان
دامن خلق خدای را چو بسوزی
آتشت افتد به آستین و به دامان
هر چه دهی دهر را، همان دهدت باز
خواسته‌ی بد نمیخرند جز ارزان
خواهی اگر راه راست: راه نکوئی
خواهی اگر شمع راه: دانش و عرفان
کارگران طعنه میزنند به کاهل
اهل هنر خنده میکنند به نادان
از خم صباغ روزگار برآید
هر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #216
[IMG]


دزد تو شد این زمانه‌ی ریمن


آن به که نگردیش به پیرامن

گر برتریت دهد فروتن شو
ور ایمنیت دهد مشو ایمن

کشته است هماره خنجر گیتی
نه دوست شناختست نه دشمن

امروز گذشت و بگذرد فردا
دی رفته و رفتنی بود بهمن

بی نیش، عسل که خورد ازین کندو
بی خار، که چید گل ازین گلشن

این بیهنر آسیای گردنده
سائیده هزارها سر و گردن

ایام بود چو شبروی چابک
یا همچو یکی سیاه‌دل رهزن

ما را ببرند بی گمان روزی
زین کهنه سرای بی در و روزن

روغن بچراغ جان ز علم افزای
کم نور بود چراغ کم روغن

از گندم و کاه خویش آگه باش
تو خرمنی و سپهر پرویزن

خواهی که نه تلخ باشدت حاصل
در مزرعه تخم تلخ مپراکن

هنگام زراعت آنچه کشتستی
آنت برسد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #217
136916نفس گفتست بسی ژاژ و بسی مبهم


به کز این پس کندش نطق خرد ابکم

ره پر پیچ و خم آز چو بگرفتی
روی درهم مکش ار کار تو شد درهم

خشک شد زمزم پاکیزه‌ی جان ناگه
شستشو کرد هریمن چو درین زمزم

به که از مطبخ وسواس برون آئیم
تا که خود را برهانیم ز دود و دم

کاخ مکر است درین کنگره مینا
چاه مرگ است درین سیرگه خرم

ز بداندیش فلک چند شوی ایمن
ز ستم پیشه جهان چند کشی استم

تو ندیدی مگر این دانه‌ی دانا کش
تو ندیدی مگر این دامگه محکم

وارث ملک سلیمان نتوان خواندن
هر کسیرا که در انگشت بود خاتم

آنکه هر لحظه بزخم تو زند زخمی
تو ازو خیره چه داری طمع مرهم

فلک آنگونه به ناورد دلیر آید
که نه از زال اثر ماند و نز رستم

نه ببخشود بموسی خلف عمران
نه وفا کرد به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #218
[IMG]



تا ببازار جهان سوداگریم



گاه سود و گه زیان میوریم

گر نکو بازارگانیم از چه روی
هرگز این سود و زیانرا نشمریم

جان زبون گشته است و در بند تنیم
عقل فرسوده است و در فکر سریم

روح را از ناشتائی میکشیم
سفره‌ها از بهر تن میگستریم

گر چه عقل آئینه کردار ماست
ما در آن آئینه هرگز ننگریم

گر گرانباریم، جرم چرخ چیست
بار کردار بد خود میبریم

چون سیاهی شده بضاعت دهر را
ما سیه کاریم کانرا میخریم

پند نیکان را نمیداریم گوش
اندرین فکرت کازیشان بهتریم

پهلوان اما بکنج خانه‌ایم
آتش اما در دل خاکستریم

کاردانان راه دیگر میروند
ما تبه‌کاران براه دیگریم

گرگ را نشناختستیم از شبان
در چراگاهی که عمری میچریم

بر سپهر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #219
[IMG]


18 تمام

نخواست هیچ خردمند وام از ایام
که با دسیسه و آشوب باز خواهد وام

بچشم عقل درین رهگذر تیره ببین
که گستراند قضا و قدر براه تو دام

هزار بار بلغزاندت بهر قدمی
که سخت خام فریبست روزگار و تو خام

اگر حکایت بهرام گور می‌پرسی
شکار گور شد ای دوست عاقبت بهرام

ز غم مباش غمین و مشو ز شادی شاد
که شادی و غم گیتی نمیکنند دوام

ز تخم تلخ نخورد است کس بر شیرین
ز شاخ بید نچید است هیچکس بادام

از آن سبب نشدی همعنان هشیاران
که بیهشانه سپردی بدست نفس زمام

تو آرمیدی و این زاغ میوه برد همی
تو اوفتادی و این کاروان گذشت مدام

چو پای هست، چرا باز مانده‌ای از راه
چو نور هست، چرا گشته‌ای قرین ضلام

تو برج و باروی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #220
نفرین به عشق و عاشقی

نفرین به بخت و سرنوشت

به اون نگاه که عشقتو

تو سرنوشت من نوشت

نفرین به من نفرین به تو

نفرین به عشق من و تو

به ساده بودن منو

به اون دل سیاه تو
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا