شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 34,847
  • کاربران تگ شده هیچ

مارینا آروین

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/7/22
ارسالی‌ها
444
پسندها
1,944
امتیازها
12,213
مدال‌ها
9
سطح
9
 
  • #2,701
به دنبال کمی عشق
همه عاشق شمردیم
نشد پیدا ولی کس
چه دلی ها که سپردیم
هدف دلدادگی بود
غرض ورزی نکردیم
از انجامش ولی سخت
پاپی توبه کردیم
گرفتیم از نجابت
سر خود را به پایین
چه تهمت ها شنیدیم
به دور از دین و آیین


*********************
خود به دام طعنه ها دادم ز روی سادگی

آتشی جانم گرفت، اغیار را دل ها چه شاد

از پس این تل غم روزی رسد اما نه دیر

باز ققنوسی شود خیزان، غرورش تند باد
 
امضا : مارینا آروین

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,209
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #2,702
گاهی مسير جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هشياری خود م**س.ت می رود
گاهی غريبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می رود
اول اگرچه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : m.sina

مارینا آروین

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/7/22
ارسالی‌ها
444
پسندها
1,944
امتیازها
12,213
مدال‌ها
9
سطح
9
 
  • #2,703
گاهی مسير جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هشياری خود م**س.ت می رود
گاهی غريبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می رود
اول اگرچه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
 
امضا : مارینا آروین

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,209
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #2,704
مانند غریقی که پر از وحشت آب است
می‌گردم و دستم پی یک تکه طناب است

دلتنگی و تنهایی و اندوه و صبوری
این عاقبت تیره یک عاشق ناب است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,562
پسندها
21,341
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
سطح
31
 
  • #2,705
گاهی مسير جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هشياری خود م**س.ت می رود
گاهی غريبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می رود
اول اگرچه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود
گاهی دلم برای گریه تنگ می‌شود
گاهی دلم تراشه ای ازسنگ می شود
گاهی این آبی آسمان به یکباره تیره گشته تار می شود
گاهی چه زود فرصتمان دیر می‌شود.
گاهی ازهر چه زندگیست دلت سیر می شود
 

قند

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/4/24
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
سطح
5
 
  • #2,706
هرگز تو هم مانند من آزار دیدی؟
یار خودت را از خودت بیزار دیدی؟

نام کسی را در قنوتت گریه کردی؟
از «آتنا» گفتن «عذابَ النّار» دیدی؟

در پشت دیوار حیاطی شعر خواندی؟
دل کندن از یک خانه را دشوار دیدی؟

آیا تو هم با چشم باز و خیس از اشک
خواب کسی را روز و شب بیدار دیدی؟

رفتی مطب بی نسخه برگردی به خانه؟
بیمار بودی مثل من؟ بیمار دیدی؟
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/4/24
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
سطح
5
 
  • #2,707
دست من وقت نوشتن
شکل اسم تو رو داره
وقت خوندن، صورت من
خنده‌هاتو کم میاره

عطر یاسی که تو چیدی
ناز صد باغو خریده
ماه کامل سر سفره
گریه‌هامو سر کشیده

تو چه خوشرنگ و عزیزی
مثل یک نت لب گیتار
مثل فکر شعر تازه
حدس یک گل پشت دیوار

ای تو دل‌کوک، ای خوش‌آهنگ
تو شنیدنی ترینی
من پر از هوای غربت
تو هوای سرزمینی

زمهریر نارفیقان
خواب آفتابی می بینه
هجرت ما وسط آب
زورقی بی سرنشینه

پیله بستن در دل تو
کار پروانه شدن بود
گِرد شعله قد کشیدن
رقص ناب مرد و زن بود

با تو باید مثل شبنم
عطر گل‌ها رو بغل کرد
تلخی فاصله ها رو
پر کندوی عسل کرد

تو چه خوشرنگ و عزیزی
مثل یک نت لب گیتار
مثل فکر شعر تازه
حدس یک گل پشت دیوار
 
امضا : قند
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

قند

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/4/24
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
سطح
5
 
  • #2,708
نه تو رقص دختر کرد
نه تو قهوه‌های کوبا
نه توی مسیر دور معبد دالایی‌لاما

نه تو جنگل‌های گیلان
نه تو کشت‌زارهای سیلان
نه میون سیب ترش و دخترهای بور لبنان

با یه زخم کهنه تو شبی بی‌عنوان
تو رو دزدیدم از دست باد و طوفان
تو رو پیدا کردم تهِ لبخندی طُرد
تو نمی‌خندیدی باد ما رو می‌برد

نه توی بهم رسیدن آخر یه فیلم فارسی
نه تو روزنامه های صبح و میتینگ‌های سیاسی

نه تو جاده‌های بی تَه
نه تو کوچه‌های بن‌بست
نه تو بدحالی بی تو
نه تو کافه‌ای که بسته ست

با یه زخم کهنه تو شبی بی‌عنوان
تو رو دزدیدم از دست باد و طوفان
تو رو پیدا کردم ته لبخندی طرد
تو نمی‌خندیدی باد ما رو می‌برد
 
امضا : قند
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,562
پسندها
21,341
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
سطح
31
 
  • #2,709
رنجیدم وخندیدم...
ازدرد نگفتم...
ازآنچه دنیا سرم آورد نگفتم
با هیچ کس جزخدا هیچ زمانی؛
از آنچه که او با دل من کرد نگفتم...
 

قند

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/4/24
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
سطح
5
 
  • #2,710
به نظرم همه‌ی ما باید این شعر مولانا رو سرلوحه‌ی زندگیمون قرار بدیم:

هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

هر لحظه که می کوشم در کارکنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
..
 
امضا : قند
عقب
بالا