ز بازار محبت غم خریدم
خریدم غم ولیکن کم خریدم
همین داغی که حالا بر دل ماست
ندانم از کدام عالم خریدم…
ز عشق و عاشقی آگه نبودم
غم و درد تو را مبهم خریدم…
محبت عشقری راحت ندارد
ز مجبوری متاع غم خریدم
“صوفی عشقری”
گردش چرخ به کامم کردی
قرعه ی بخت به نامم کردی
خواجه بفروختی ام صد ره و باز
به یکی حلقه، غلامم کردی
باده به جامم کردی ،باده به جامم کردی
برو ای دوست! حلالت نکنم
زندگی را تو حرامم کردی
عمر هجرانِ تو هم گشت تمام
لیک روزی که تمامم کردی
باده به جامم کردی،باده به جامم کردی