Camila کاربر نیمه فعال سطح 4 ارسالیها 518 پسندها 308 امتیازها 2,973 مدالها 6 15/6/19 نویسنده موضوع #1 در قلبم نشستی حالا انتخاب کن میخواهی تپش حیات باشی یا گلولهای امضا : Camila
Camila کاربر نیمه فعال سطح 4 ارسالیها 518 پسندها 308 امتیازها 2,973 مدالها 6 15/6/19 نویسنده موضوع #2 بیا باز فریب بخوریم تو فریب حرف های مرا و من فریب نگاه تو را مگر زندگی چه می خواهد به ما بدهد که تو از من چشم برداری و من نگویم که دوستت دارم امضا : Camila
بیا باز فریب بخوریم تو فریب حرف های مرا و من فریب نگاه تو را مگر زندگی چه می خواهد به ما بدهد که تو از من چشم برداری و من نگویم که دوستت دارم
Camila کاربر نیمه فعال سطح 4 ارسالیها 518 پسندها 308 امتیازها 2,973 مدالها 6 15/6/19 نویسنده موضوع #3 ریا عمیق است تنهایی عمیقتر دستت را بده با هم دست و پا بزنیم پیش از آن که غرق شویم امضا : Camila
Camila کاربر نیمه فعال سطح 4 ارسالیها 518 پسندها 308 امتیازها 2,973 مدالها 6 15/6/19 نویسنده موضوع #4 نمیخواستم این عشق را فاش کنم نمیخواستم ناگاه به خود آمدم دیدم همهی کلمات راز مرا میدانند این است که هر چه مینویسم عاشقانهای برای تو میشود امضا : Camila
نمیخواستم این عشق را فاش کنم نمیخواستم ناگاه به خود آمدم دیدم همهی کلمات راز مرا میدانند این است که هر چه مینویسم عاشقانهای برای تو میشود
Camila کاربر نیمه فعال سطح 4 ارسالیها 518 پسندها 308 امتیازها 2,973 مدالها 6 15/6/19 نویسنده موضوع #5 نشانیات را تنها من میدانم حک شده بر سینهی من که چون کتیبهای کهن بر سینهی کوه پا برجا ماندهام بادها هر روز نوشتههای مرا میخوانند و پیدایت میکنند بر تو میوزند و میگذرند تنها من چون کتیبهای کهن بر سینهی کوه جا ماندهام امضا : Camila
نشانیات را تنها من میدانم حک شده بر سینهی من که چون کتیبهای کهن بر سینهی کوه پا برجا ماندهام بادها هر روز نوشتههای مرا میخوانند و پیدایت میکنند بر تو میوزند و میگذرند تنها من چون کتیبهای کهن بر سینهی کوه جا ماندهام
Camila کاربر نیمه فعال سطح 4 ارسالیها 518 پسندها 308 امتیازها 2,973 مدالها 6 15/6/19 نویسنده موضوع #6 این همه شعر نوشتم آن چه می خواستم نشد زمزمه کردم ، ورد خواندم ، فریاد کشیدم نشد آن چه می خواستم پاره کردم ، آتش زدم ، دوباره نوشتم نشد تو چیز دیگری بودی بگو تو را که نوشت که سرنوشت مرا کاغذی سیاه کرد امضا : Camila
این همه شعر نوشتم آن چه می خواستم نشد زمزمه کردم ، ورد خواندم ، فریاد کشیدم نشد آن چه می خواستم پاره کردم ، آتش زدم ، دوباره نوشتم نشد تو چیز دیگری بودی بگو تو را که نوشت که سرنوشت مرا کاغذی سیاه کرد
Camila کاربر نیمه فعال سطح 4 ارسالیها 518 پسندها 308 امتیازها 2,973 مدالها 6 15/6/19 نویسنده موضوع #7 گاهی باید از خانه گریخت به کوچه خیابان پارک و در خود فرو رفت گاهی باید از خود گریخت به جادههای مهآلود خانههای موهوم خیال او که تو را از خود کردهاست که تو را بی خود کردهاست گاهی باید از او گریخت به کجا ؟ امضا : Camila
گاهی باید از خانه گریخت به کوچه خیابان پارک و در خود فرو رفت گاهی باید از خود گریخت به جادههای مهآلود خانههای موهوم خیال او که تو را از خود کردهاست که تو را بی خود کردهاست گاهی باید از او گریخت به کجا ؟
Camila کاربر نیمه فعال سطح 4 ارسالیها 518 پسندها 308 امتیازها 2,973 مدالها 6 15/6/19 نویسنده موضوع #8 دنبال یک کلمه می گردم یک کلمه ی خاموش مانند یک بوسه که جمع کند همه ی کلمات را روی لب های تو امضا : Camila
Camila کاربر نیمه فعال سطح 4 ارسالیها 518 پسندها 308 امتیازها 2,973 مدالها 6 15/6/19 نویسنده موضوع #9 جوانیام گوشهی آغوش تو بود لحظهای صبر اگر میکردی پیدایش میکردم آغوشت را باز کردی برای رفتنام شاید حق با تو بود من دیر شده بودم امضا : Camila
جوانیام گوشهی آغوش تو بود لحظهای صبر اگر میکردی پیدایش میکردم آغوشت را باز کردی برای رفتنام شاید حق با تو بود من دیر شده بودم
Camila کاربر نیمه فعال سطح 4 ارسالیها 518 پسندها 308 امتیازها 2,973 مدالها 6 15/6/19 نویسنده موضوع #10 همهی کلمات معنای تو را میدهند مثل گلها همه که بوی تو را پراکندهاند سکوت کردهام که فراموشت کنم اما مدام مثل زنبوری سرگردان رانده از کندویش دورِ گلم میگردم امضا : Camila
همهی کلمات معنای تو را میدهند مثل گلها همه که بوی تو را پراکندهاند سکوت کردهام که فراموشت کنم اما مدام مثل زنبوری سرگردان رانده از کندویش دورِ گلم میگردم