شاعر‌پارسی اشعار شهاب مقربین

  • نویسنده موضوع Camila
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 34
  • بازدیدها 543
  • کاربران تگ شده هیچ

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
بخوابیم با مهر
به خواب هم پا بگذاریم
رویاها و کابوس های یکدیگر را
ببینیم با هم
از آن پس
دیگر
هرگز بیدار نخواهم شد
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
می ترسم از عشق
از عشق میترسم
این شعرهای عاشقانه که مینویسم
سوت زدنِ کودک است در تاریکی
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
من آویخته از طناب
تو شلیک کردی

تو شلیک کردی به طناب
برگشتم به زندگی
به شلیکِ دست‌های تو

اشتباه کرده بودند
دارند دوباره نشانه می‌روند
قلبم را

حالا درست نشانه گرفتی
بزن
به قلب هدف
زندگی همین‌ است
که شلیک می‌شود از دست‌های تو
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
عاشقانت نخواهند ماند
یکی یکی می روند
محو می شوند
هر بوسه که بر یکی می زنی
شلیکی به دیگری ست

یک به یک خواهند رفت
تنها یکی خواهد ماند
که از همه قوی تر است
یکی که مدام دور و برت پرسه می زند

من ؟
نه
آخرین شلیک ات
کار مرا نیز ساخته است

تنها یکی خواهد ماند
که از من قوی تر است
رو به رویت خواهد نشست
به چشمانت زُل خواهد زد
و تو را از او گریزی نیست

از دیرباز می شناسمش
نامش تنهای ست
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
گوشی را بردار
دارد دلم زنگ می‌زند

از آهن نیست اما
در هوای تو
خیس از بارانی که می‌دانی
از آسمان کجا باریده‌است
دارد زنگ می‌زند

گوش کن
چگونه از همیشه بلندتر
مانند طنینِ یک فریاد
صدای زنگ پیچیده در اتاقت

دلم دارد زنگ می‌زند
گوشی را بردار
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
من
خود خدایی بودم
تو را ساختم
چون به تماشایت نشستم
ویران شدم
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #27
وقتی به مرگ فکر می‌کنم
می‌دانم
باید به زندگی فکر کرد
وقتی به زندگی فکر می‌کنم
می‌دانم
چیز دیگری نیست
باید به تو فکر کنم
وقتی به تو فکر می‌کنم
نمی‌دانم
چه کنم
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
از میان جمله‌ی آدم‌ها
بیرونت کشیدم
تو یک کلمه‌ی شیرین بودی

کلمه‌ی عشق نه
عشق تلخ است
کلمه‌ی دوستی نه ، شوق نه
دوستی گَس است و شوق شور

تو مثل کلمه‌ی خیال ، مثل کلمه‌ی خواب
شیرین بودی

از میان جمله‌ی آدم‌ها
بیرونت آوردم
آوردم چون کلمه‌ای عزیز
در پرانتزِ آغوشم

مثل کلمه‌ی خواب
پریدی و رفتی
میان جمله‌ی آدم‌ها
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #29
گلی هرجایی ، آبت را نوشیده
خاکت را تسخیر کرده
نامت را چون برگی نورسته از خود کرده است
امروز بازی‌هایت را فراموش کرده‌ام
فردا چشمانت را از یاد خواهم برد
نامت را در پاییزی که هر چیزی را با خود خواهد برد
اما باران که تا ابد بر تو می‌بارد
بر من می‌بارد
چیزی از تو با خود دارد
که همواره این‌جا بازی می‌کند
نگاه می‌کند
صدایت می‌زنم
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #30
برای خندیدن
هنوز راه‌های زیادی پیدا می‌شود
می‌توانی جلوی آینه بایستی و
برای خودت شکلک دربیاوری
این کار فقط یک‌بار خنده‌دار است

می‌توانی بنشینی و
حماقت‌های زندگی‌ات را
یکی یکی پیش رو بگذاری و بشماری
این خنده‌های بی‌شماری را در پی خواهد داشت
اگرچه کمی تلخ

یا اگر هیچ‌یک میسر نشد
بی‌دلیل بلند شو بلند
قاه قاه بخند
قهقهه‌های هیستریک هم
گاهی گرهی را باز می‌کنند
بگذار بگویند دیوانه‌ای
وقتی‌که دیوانگی
تنها مجالِ توست برای خندیدن

اگر باز نشد
روی میز
دست‌هایت را به هم حلقه کن
پیشانیت را روی انگشت‌های درهم فرورفته‌ات بگذار
و زار زار گریه کن
آن‌قدر گریه کن
تا گریه‌ها تمام شوند
حتماً دیگر در تو جایی باز خواهد شد
برای یک لبخند
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا