You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده -*-*ابیات ناب ناب-*-*
در کوی تو خاطری ندیدم محزون | | زاهد از عقل شاد و عاشق ز جنون |
ساقی سر گرم باده، مطرب خواهند | | کل حزب بما لدیهم فرحون |
□
شد باغ ز شمع گل رعنا روشن | | وز مشعل لاله گشت صحرا روشن |
از پرتو روی آتشین رخساری | | گردید چراغ دیدهی ما روشن |
□
تا بشنودم کاهوی شیرافکن من | | ماتم زده شد چون دل بیمسکن من |
حقا و به جان او که جان در تن من | | بنشست به ماتم دل روشن من |
□
تا رخت بیفکند به صحرا دل من | | سرمایه زیان کرد ز سودا دل من |
یک موی نماند از اجل تا دل من | | القصه بطولها دریغا دل من |
□
خاقانی اگر توئی ز صافی نفسان | | بر گردن کس دست به سیلی مرسان |
زیرا که چو بر گردن آزاد کسان | | شمشیر رسد به که رسد دست خسان |
□
ای روی تو محراب دل غمناکان | | وی دست تو سرمایه بر سر خاکان |
روزی که روند سوی جنت پاکان | | جز تو که کند شفاعت بیباکان |
□
خاقانی از اول که دمی داشت فزون | | میبود درون پرده چون پرده درون |
از مجلس خاص خاصگان است اکنون | | چون خلعه درون در و چون حلقه برون |
□
مجلس ز می دو ساله گردد روشن | | چشم طرب از پیاله گردد روشن |
پژمرده بود گل قدح بی می ناب | | از آب چراغ لاله گردد روشن |
ماها دلم از وصال پر نور بکن | | میلی سوی این خاطر رنجور بکن |
ای یوسف وقت جنگ را دور بکن | | گرگ آشتیی با من مهجور بکن |
□
پیداست که سودای تو دارم ز نهان | | صفرا مکن این آتش سودا بنشان |
دارم سر آنکه با تو در بازم سر | | گر هست سر منت سری در جنبان |
□