You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده -*-*ابیات ناب ناب-*-*
ای راهروان را گذر از کوی تو نه | | ما بیخبر از عشق و خبر سوی تو نه |
هر تشنه که از دست تو بستاند آب | | از دست تو سیر گردد از روی تو نه |
هرگز بود آدمی بدین زیبایی؟ | | یا سرو بدین بلند و خوش بالایی؟ |
مسکین دل آنکه از برش برخیزی | | خرم تن آنکه از درش بازآیی |
گیرم که به فتوای خردمندی و رای | | از دایرهی عقل برون ننهم پای |
با میل که طبع میکند چتوان کرد؟ | | عیبست که در من آفریدست خدای |
کی دانستم که بیخطا برگردی؟ | | برگشتی و خون مستمندان خوردی |
بالله اگر آنکه خط کشتن دارد | | آن جور پسندد که تو بیخط کردی |
ای کاش که مردم آن صنم دیدندی | | یا گفتن دلستانش بشنیدندی |
تا بیدل و بیقرار گردیدندی | | بر گریهی عاشقان نخندیدندی |
گفتم بکنم توبه ز صاحبنظری | | باشد که بلای عشق گردد سپری |
چندانکه نگه میکنم ای رشک پری | | بار دومین از اولین خوبتری |
هر روز به شیوهای و لطفی دگری | | چندانکه نگه میکنمت خوبتری |
گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش | | بستانم و ترسم دل قاضی ببری |
ای بلبل خوش سخن چه شیرین نفسی | | سرمست هوی و پایبند هوسی |
ترسم که به یاران عزیزت نرسی | | کز دست و زبان خویشتن در قفسی |
ای پیش تو لعبتان چینی حبشی | | کس چون تو صنوبر نخرامد به کشی |
گر روی بگردانی و گر سر بکشی | | ما با تو خوشیم گر تو با ما نه خوشی |
ماها همه شیرینی و لطف و نمکی | | نه ماه زمین که آفتاب فلکی |
تو آدمیی و دیگران آدمیند؟ | | نینی تو که خط سبز داری ملکی |