شاعر‌پارسی اشعار مرضیه رحیمی

  • نویسنده موضوع ASaLi_Nh8ay
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 100
  • بازدیدها 1,653
  • کاربران تگ شده هیچ

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,442
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
آخرین گلایه


بودی ولیکن در کنار من نبودی

مانند روحی که درون تن نبودی

چشمان من از هجر تو ظلمت نشین شد

امابرای دیده پیراهن نبودی
 
امضا : ASaLi_Nh8ay
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] /_Crazy_/

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,442
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
آرین


باتوروزهای زندگیم دلخوشی و خوشحالیه
حال دلم کنار تو لحظه به لحظه اش عالیه

نصیحتی دارم برات اگرکه همدمم باشی
دریای پرجوش و خروش میخوام که ساحلم باشی

جونی و زندگیمو به سادگی میدم برات
همه زندگیم تویی فدای مهربونیات

میخوام شبیه آب باشی زلال و جاری و روان
پربزنی تا اوج عشق رها مثل پرندگان

حال دلم چه خوب میشه وقتی که حال تو خوبه
یادتوتووزمستونام هوای گرم جنوبه

میخوام که توی زندگیت مهربون و ساده باشی
اگرکه عشق و دوست داری باید که دلداده باشی

تمام آرزوی من با پدرت تا به ابد
اینه که دوری کنی از تمام خواسته های بد

عشقی بخواه که پاک باشه ساده و زیبا و رها
چشم دلت روواکنه به آسمون سمت خدا

میخوام رو بوم زندگیت رنگای شادی بپاشی
برای چشم منتظر مژده ی میعادی باشی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] /_Crazy_/

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,442
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
آس دل


تن خسته و پر گردو غبارم بی تو
ازچهره عشق شرمسارم بی تو
توآس دلِ منی و در آخر کار
بازنده بازیِ قمارم بی تو
 
امضا : ASaLi_Nh8ay
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] /_Crazy_/

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,442
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
آهویِ شیر


وقتی که ذهنم با دلش درگیر میشد
از هرکه غیراز او نگاهم سیر میشد
این" من" که عمری صید صد صیاد بوده
با دیدنش آهوی جانم شیر میشد
 
امضا : ASaLi_Nh8ay
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] /_Crazy_/

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,442
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
آیه ی تطهیر


برجوش و خروش قلب ما ساحل شو
بر جهل و خرافه های ما حائل شو
ای پاک ترین آیه ی تطهیر خدا
برشرح نشانه های حق نازل شو
 
امضا : ASaLi_Nh8ay
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] /_Crazy_/

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,442
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
اتفاق خواهد افتاد


از بارغمم فراق خواهد افتاد
سوسو زدن چراغ خواهد افتاد
تا آخردنیای دلم راهی نیست
این واقعه اتفاق خواهد افتاد
 
امضا : ASaLi_Nh8ay
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] /_Crazy_/

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,442
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
احوالم دلم


احوال دلم تا که توباشی خوب است
باتو همه ی خاطره ها محبوب است
صاف است هوای عاشقی،ابری نیست
با بودنت حال زندگی مطلوب است
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,442
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
ارباب ادب


درخون ورگش عشق حسین جاری بود
ازروزازل نیت او یاری بود

بامعرفت و مرام و احساس وادب
برمرکز عشق نقطه پرگاری بود

با مهر حسین مادر اورا پرورد
در مکتب عاشقانه «سرداری» بود

بادیدن یار گونه اش باران شد
در برق نگاه خسته اقراری بود

تابود حرم واهمه معجر نیست
در گرد حرم حصار و دیواری بود

از جور عطش چه کودکان نالیدند
برسمت فرات رفت وپیکاری بود

ازشرم سه ساله جسم وجانش راداد
دنیا به سرش هوار و آواری بود

با آه حسین قامتش را خم کرد
آندم که خزان بستر گلزاری بود

یک بار فقط« برادر »اورا نامید
چون لحظه واپسین دیداری بود

بانوی بهشت برسراوبالین شد
سقا پسرم خوانده و گفتاری بود

تندیس جوانمردی واحساس گرفت
چون میر وفا، شه علمداری بود
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,442
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
از سر بپرد


غرق آرامش خود بودم و دل ، داد کشید
طرح لبخند مرا در گذر باد کشید

حلقه زد دست غروبی و طلوعم نشکفت
جغد شوم آمد و در مهلکه فریاد کشید

کاش الکل بشود یک شب و از سر بپرد
یاد دادی که دل از فتنه ی بیداد کشید

روی زخمم همه شب مزه پرانی بکند
سوز دردی که دل از ضربه ی فولاد کشید

هست یک محکمه ای تا به شکایت ببرم ؟
آه هایی که دل از ریشه و بنیاد کشید؟
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,442
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
از چشم افتاد


آن خاک که در تنشم غرورم افتاد
بر خلوت سردِ شب عبورم افتاد
با کعبه یکی شود برایم دیگر
اشکیست که از چشم صبورم افتاد
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا