متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار تا حالا شده واسه یه رمان گریه کنی؟؟

  • نویسنده موضوع PaRIsA-R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 158
  • بازدیدها 7,443
  • کاربران تگ شده هیچ

mehrabi83

کاربر فعال
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,196
پسندها
67,292
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
  • #31
من 10 11 سالم بود داشتم داستان سیر عجایب از دارن شان و میخوندم دقیق یادم نیست کدوم جلدش بود ولی سر مرگ اقای کرپسلی انقد گریه کردم
شده سر کتابای دیگه اشک بریزم ولی گریه ن
من توی این مجموعه سر مرگ سه نفر گریه کردم
مرگ آقای کرپسلی که بعید میدونم کسی گریه نکرده باشه
مرگ شانکوس پسر ایورا که استیو گردنش رو شکست
و مرگ دوم دارن که توسط استیو اتفاق افتاد
التبه این اولین و آخرین رمانی بود که به خاطرش گریه کردم
 
امضا : mehrabi83

حسنا(هکرقلب)

کاربر فعال
سطح
3
 
ارسالی‌ها
1,509
پسندها
14,699
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
  • #32
سفر به دیار عشق
یه رمان بود یادم نمیاد هرچی بود پنج تا دختر بودن که یکیشون بیماری فجیهی داشت خیلی گریم گرفت
 
امضا : حسنا(هکرقلب)

آنیساااااااااا

رفیق جدید انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
98
پسندها
8,882
امتیازها
23,763
مدال‌ها
10
  • #33
اوهوم :(
واسه رمانای م.مودب پور:sigh:
 
امضا : آنیساااااااااا

mona.n

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
4,127
امتیازها
17,273
مدال‌ها
1
سن
20
  • #34
برای رمان مانع و رمان سفر به دیار عشق گریه کردم
 
امضا : mona.n

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,683
پسندها
30,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
  • #36
رمان سراغاز یک احساس
اونجایی که شایان میمیره دقیقا شب عروسیش:crying::crying:
 
امضا : MEHR.AFAQ

sanam_gh_

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,886
پسندها
8,653
امتیازها
33,973
مدال‌ها
20
  • #38
سفر به دیار عشق
یه رمان بود یادم نمیاد هرچی بود پنج تا دختر بودن که یکیشون بیماری فجیهی داشت خیلی گریم گرفت
فک کنم یلدا بود
 
امضا : sanam_gh_

حسنا(هکرقلب)

کاربر فعال
سطح
3
 
ارسالی‌ها
1,509
پسندها
14,699
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
  • #39
امضا : حسنا(هکرقلب)

M.D.Z

مدیر بازنشسته
سطح
3
 
ارسالی‌ها
212
پسندها
6,162
امتیازها
22,873
مدال‌ها
2
  • #40
رمان خاطرات یک گیشا
و بیشتر چیزی که باعث گریه میشد این بود که واقعیت بود
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا