اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار عشق دلفروز|آذردخت پاییزی کاربر انجمن یک رمان

[Shadi.Roohbakhsh]

نام مجموعه: عشق دلفروز
ژانر:عاشقانه_غمگین
نویسنده:آذردخت پاییزی

من ندانم با که گویم شرح ودرد
قصۀ رنگ پریده خون سرد​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

من ندانم، با که گویم اندوه هایم را
من ندانم، چه کنم غم هایم را
من ندانم درین بهار دلنشین
غم چیست؟ درد چیست؟

​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

من ندانم، چه کنم سر درونم را
من ندانم چه کنم،ز خاک رَستم؟
من ندانم چه کنم
درین سکوت یخ زده
به انتها رسیده‌ام
شبانه های بی کسی​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

من ندانم چه کنم
گریه کنم؟
خنده کنم؟
من ندانم چه کنم؟​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

به کجا روِم؟
سمت عشق روِم؟
یا...
سمت تاریکی روِم؟
​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

جانانه جانانم
من ندانم چه کنم!
سایه بان قلبم
من ندانم چه کنم!
​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

خلل پذیر بود هربنا که می‌بینی
مگر بنای محبت که خالی از خلل است​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

من ندانم...
راه وصل تو راه پرآسیب
درد عشق تو درد بی درمان
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل درست به هر حلیه رهی باید کرد
ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما
تا مدعی بمیرد از جان فشانی ما
گر درمیان نباشد پای وصال جانان
مردن چه فرق دارد با زندگانی ما
دانۀ فلفل سیاه وخال مهرویان سیاه
هر جانسوزند اما این کجا وآن کجا
قربان وفاتم به وفاتم نطری کن
تابوت رسان به من از روزن تابوتت
​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

من ندانم...
گل روی تو را هر گه کنم یاد
چو بلبل برکشم از سینه فریاد
ز من لیلی تری که دیده مجنون
ز توفرهاد تری نا دیده شیرین
نه هرجسمی وجنسی می‌برد جان
نه هر زلفی دلی ساز پریشان
نه هر دلبر ز جانم می‌برد دل
رموز دلبری سری‌ست پنهان


​

 

[Shadi.Roohbakhsh]

من ندانم...
من که سر در بیابانم شب و روز
سرشک از دیده بارانم شب و روز
نه تب دارم نه جایم می‌کند درد
همی دانم که نالانم شب و روز
​