شعرکده جویباری از احساسات .

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

ترک ما کردی ولی باهرکه هستی یار باش
مثل من هرگز نکن با او کمی دلدار باش

کم گذاشتی نازنین یک عمر برایم عشق خود
لااقل یکدم بساز با عشق او بسیار باش

از حریم عشق من پاپس کشیدی ناگهان
گرد تا گرد حریم عشق او دیوار باش

ساکتی ای نازنین از عشق نو حرفی بزن
بی دروغ و بی کلک یک لحظه را اینبار باش

دلهره جانم گرفت ازبس بفکرت بوده ام
حال او خوشحال کن چون لحظه دیدار باش

من که رفتم بعد ازین حالم بتو مربوط نیست
خنده کن یا گریه یا ازعشق او بیمار باش

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

گل که باشی ؛ باغبانها دست چینت میکنند
سنگ باشی میتراشند و نگینت میکنند ...

هرگز از این پیله تنهایی ات غمگین نباش ؛
روزگاری میرسد ؛ فرش زمینت میکنند !!!

چوب خشکی در بیابان باش ؛ اما مرد باش
چوب نامردی اگر ...در آستینت میکنند ...

ای درخت پیر ؛ بر این شاخه ها دل خوش نکن
چون که با دست تبر ؛ مطبخ نشینت میکنند

نیشخند دوستان از زخم دشمن بدتر است
آشنایان بیشتر اندوهگینت میکنند ...

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

می شوم دیوانه دیوانه وقتی نیستی
قبله را گم می کنم، در خانه وقتی نیستی

بار دیگر دیر کردی، راه مسجد دور نیست
شک ندارم می روی میخانه وقتی نیستی

در محل پشت سرت بسیار صحبت می کنند
رفته رفته می شوی افسانه وقتی نیستی

مو به مو از شب نشینی های زلفت گفته است
درد دل ها کرده با من شانه، وقتی نیستی

خانه بعد از تو بی سقف و ستون ویرانه ای است
می نشینم گوشه ویرانه وقتی نیستی

از زمانی که ش*ر..اب الدین صدایم کرده ای
بی قرارم می کند پیمانه وقتی نیستی..

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

ای "عشــق" برای قلب من امیـدی
خوشبخت شدم ڪہ بردلم تابیدی

تو دردِ دلم شـدی و این اشڪِ مرا
با آمــدنت بھــانہ ها بخشیدی……

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

دوست دارم تا شبـے
مهمان آغوشت شوم

یا ڪہ همچون حلقہ اے
آويزه ے گوشت شــوم

دوست دارم درحضور
خلوت تو یڪ شبــے

دستهـــــایت را بگیرم
دوش دردوشت شوم

‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

باختم درعشق اماباختن تقدیرنیست
ساختم بادردتنهایی مگرتقدیرچیست؟

خسته ام ازاین زندان که نامش زندگیست
پس قشنگی های دنیا دست کیست

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

کاروان بار سفر بست و از آن می ترسم
که کنم گریه و سیلاب بَرد محمل را

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

من خسته ترین خسته ی دوران تو هستم
بازنده ترین حاکـــــــــــــــــــــم چشمان تو هستم

با عشق تـــــــــــــــو درگیرم و در گوشه ی قلبم
این جمله نوشتــــــــــــم ،که پریشان تو هستم

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

مرحمی گر بردلم باشی طبیبت میشوم
چون بخواهی یانخواهی دلفریبت میشوم

درگلستان وجودت می نشینم روزوشب
همچو پروانه اسیرعطرسیبت میشوم

مهر تو افتاده بر دل عاشق رویت شدم
عاشقی دلخسته و بی شک حبیبت میشوم

من شبیه اسب وحشی تاختم برقلب تو
گرچه سرکش بوده ام رام و نجیبت میشوم

گرچه استادی و درسی ازمحبت داده ای
در کلاس عاشقی گاهی رقیبت میشوم..

❤️❤️
‌

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

قسم خوردم به چشمانت
فراموشت کنم اما

چرا باران که می گیرد
فقط یاد تو می بارد؟