شعرکده جویباری از احساسات .

  • نویسنده موضوع ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 761
  • بازدیدها 10,138
  • کاربران تگ شده هیچ

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,898
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #731
با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم

می شنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم

زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک
به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم

آخرین منزل ما کوچه‌ی سرگردانی است
دربه‌در در پی گم کردن مقصد رفتیم

مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم
دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,898
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #732
بعد یڪ سال بهار آمدہ میبینے ڪہ
باز ٺڪرار بـہ بار آمدہ، میبینے ڪہ

سبزے سجدہ ے مارا بـہ لبے سرخ فروخٺ
عقل با عشق کنار آمدہ،میبینے ڪہ

آنڪہ عمرے بـہ ڪمین بود،بـہ دام افٺادہ
چشم آهو بـہ شڪار آمدہ،میبینے ڪہ

حمد هم از لب سرخ ٺو شنیدن دارد
گل سرخے بـہ مزار آمدہ،میبینے ڪہ

غنچہ اے مژدہ ے پژمردن خود را آورد
بعد یڪ سال بهار آمدہ میبینے ڪہ
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,898
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #733
جدایی را نمیخواستم خداکرد

نمیـدانم کدام نامرد دعا کرد

بسوزد انکه غربت را بنا کرد

مرا از تو، تو را از من جدا کرد
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,898
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #734
خستگي از حد گذشته چاي ليواني بريز

موي خود را باز کن بر روي پيشاني بريز



راهی ام قرآن بیاور ، کاسه را پر اب کن

پشت من وقتی که داری حمد میخوانی ، بریز
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,898
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #735
همسرم رفته به بازار خدا رحم کند

با پری چهره و گلنار خدا رحم کند



قصد دارند که پیراهن و کفشی بخرند

هم چنین مانتو و شلوار خدا رحم کند



صحبت از قوری و بشقاب خریدن هم بود

با همین یک شی و صنار خدا رحم کند



رنگم از استرس و دل نگرانی شده است

رنگ یک برگه ی آچار خدا رحم کند



همسرم رفته به بازار که یک عالمه قرض

بشود برسرم آوار خدا رحم کند



دفعه ی پیش به قلبم چه شوکی وارد شد

به من و قلب من این بار خدا رحم کند



واقعا سخت گرفتارم و ای کاش به این

واقعا سخت گرفتار خدا رحم کند



زندگی بار گرانی است کمر می شکند

کمر بنده هم انگار ... خدا رحم کند



من به یک جمع بدهکارم و انشا ءالله

که به آن جمع طلبکار خدا رحم کند
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,898
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #736
من اگر در شهر تهران کاره ای ای بودم کمی..



میکشیدم خط مترو از دلم تا قلب تو..
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,898
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #737
دلبرم قلبش شبیه سنگ دیواری شده



قلب من هم مدتی درگیر بیماری شده



بس که خاطر خواه پیدا کرده از وقتی که او



رفته دانشجوی دانشگاه معماری شده☺️☺️
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,898
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #738
بیا ای

بهتــریڹ درمان قلبــــم

مداوا

ڪڹ غـــم پنهاڹ قلبـــم

قسم بـر

خالق دل های عـاشق

توهستی

آخریڹ سلطاڹ قلبم

‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌

❤️
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,898
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #739
غرورم را شڪست و تڪّه هایش را به دستم داد

نمے دانم ڪه احساسم به او آیا گناهے داشت ؟

فقط مے دانم این را ڪه صداقت را نباید داشت

بفهمد دوستش دارے دِگر او را نخواهے داشت





❤️♣️❤️
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,898
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #740
دیوانه و سرگشته و مستیم هنوز

در میکده ها باده به دستیم هنوز



گفتی که چه می کنی؟

کجایی؟

چه خبر؟

تنها خبر این است که هستیم هنوز...



❤️♣️❤️
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
عقب
بالا