نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شاعر‌پارسی اشعار جلیل صفر بیگی

  • نویسنده موضوع Bina.a
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 51
  • بازدیدها 1,179
  • کاربران تگ شده هیچ

Bina.a

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,086
پسندها
24,518
امتیازها
47,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #1
لنگه‌های چوبی در حیاط‌مان
گرچه کهنه‌اند و جیرجیر می‌کنند
محکم‌اند!
خوش به حال‌شان
که لنگه‌ی هم‌اند... .
 
امضا : Bina.a

Bina.a

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,086
پسندها
24,518
امتیازها
47,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #2
تخمی از لانه بیرون می‌افتد
و می‌شکند.
زندگی
بچه گنجشکی را غافلگیر می‌کند!

 
امضا : Bina.a

Bina.a

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,086
پسندها
24,518
امتیازها
47,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #3
تا عشق دوید از دهانم بیرون
نام تو کشید از دهانم بیرون
گفتم که به تو حرف دلم را بزنم
یک بوسه پرید از دهانم بیرون
 
امضا : Bina.a

Bina.a

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,086
پسندها
24,518
امتیازها
47,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #4
کم نامه‌ی خاموش برایم بفرست
از حرف پــُرم گوش برایم بفرست
دارم خفه می‌شوم در این تنهایی
لطفا کمی آغوش برایم بفرست
 
امضا : Bina.a

Bina.a

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,086
پسندها
24,518
امتیازها
47,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #5
از دست زمانه تیر باید بخوری
دائم غم ناگزیر باید بخوری
صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست
بچه، تو هنوز شیر باید بخوری

 
امضا : Bina.a

Bina.a

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,086
پسندها
24,518
امتیازها
47,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #6
دل بی‌تو درون سینه‌ام می‌گندد
غم از همه‌سو، راه مرا می‌بندد
امسال بهار بی‌تو یعنی پاییز
تقویم به گور پدرش می‌خندد
 
امضا : Bina.a

Bina.a

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,086
پسندها
24,518
امتیازها
47,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #7
سردم شده است و از درون می‌سوزم
حالا شده کار هر شب و هر روزم
تو شعر مرا بپوش سرما نخوری
من دکمه‌ی این قافیه را می‌دوزم
 
امضا : Bina.a

Bina.a

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,086
پسندها
24,518
امتیازها
47,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #8
ما با دلمان هنوز مشکل داریم
صد سنگ بزرگ در مقابل داریم
معشوق خودش می‌برد و می‌دوزد
انگار نه انگار که ما دل داریم

 
امضا : Bina.a

Bina.a

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,086
پسندها
24,518
امتیازها
47,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #9
آهسته آهسته دارد گل می‌کند التهابم
چیزی شبیه شکفتن دارد می‌آید به خوابم
انگار چیزی دلم را در مشت خود می‌فشارد
دیروز عاشق نبودم، امروز مستم، خرابم
در خواب بودم که باران بارید بر شانه‌هایم
در خواب بودم که... آری در خواب دادی بر آبم
از چار سمت نگاهت خورشید تابید بر من
دیری‌ست کرده‌ای دوست، داغ نگاهت کبابم
در خواب بودم که ناگاه... ناگاه خشکید خوابم
گم شد میان مه و ابر، آیینه‌ام ، آفتابم
ای کاش باران ببارد، ای کاش یک‌بار دیگر
آهسته آهسته می‌بـُرد با چشم‌های تو خوابم

 
امضا : Bina.a

Bina.a

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,086
پسندها
24,518
امتیازها
47,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #10
کاش بارانی ببارد، قلب‌ها را تر کند
بگذرد از هفت‌بند ما، صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه‌ها
رشته رشته موی رگ‌های هوا را تر کند
بشکند در هم طلسم کهنه‌ی این باغ را
شاخه‌های خشک و بی‌بار دعا را تر کند
مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه‌ها تا ناکجا را تر کند
چترهاتان را ببندید، ای به ساحل مانده‌ها
شاید این باران که می‌بارد، شما را تر کند

 
امضا : Bina.a

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا