متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار خیام نیشابوری

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • #231
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ
پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ
می نوش که بعد از من و تو ماه بسی
از سَلخ به غٌرّه آید از غره به سلخ
 

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #232

برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه ش*ر..اب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #233

یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم ز یک ش*ر..اب در مجلس عمر
دوری دو سه پیشتر ز ما م**س.ت شدند
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • #234
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم

در دهر چه صد ساله چه یک روزه شویم

در ده تو بکاسه مئ از آن پیش که ما

در کارگه کوزه گران کوزه شویم
 

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • #235
خاڪی که به زیر پای هر نادانےاست

ڪفّ صنمیّ و چهرهٔ جانانے است

هر خشت که برڪنگرهٔ ایوانے است

انگشت وزیر یا سر سلطانے است
 

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • #236
دل سِرِ حیات اگرڪماهے دانست

درمرگ هم اسرارِ الهے دانست

امروز که با خود ندانستے هیچ

فردا که زِخود روے چه خواهے دانست
 

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • #237
درڪارگه ڪوزه‌گرے ڪردم راے

در پایه چرخ دیدم استاد بپاے

میکرد دلیرڪوزه را دسته و سر

ازڪله پادشاه و از دست گداے
 

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • #238
از تن چو برفت جان پاک من و تو،

خشتی دو نهند بر مَغاکِ من و تو؛

و آنگه زِ برایِ خشتِ گورِ دگران،

در کالبدی کشند خاکِ من و تو.
 

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • #239
امروز تو را دسترس فردا نیست،

و اندیشهٔ فردات به جز سودا نیست،

ضایع مکن این دم اَر دلت بیدار است،

کاین باقیِ عمر را بقا پیدا نیست!
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا